تهدیدی از نوع خاطرات شکست
شاخهی تازه تأسیس پژاک بنام کودار، اخیراً بیانیهیی منتشر و ایران را تهدید کرده که در صورت تدوام حملات توپخانهیی، پاسخ تندی خواهد داد و در تکمیل و تأیید این بیانیه هم اخیراً عبدالرحمان حاجی احمدی سرکردهی پژاک د مصاحبهیی که با یکی از رسانههای گروه داشته، گفته که جمهوری اسلامی قابل تغییر و تحول نیست و لذا باید با راهکارهای دیگری وارد میدان جنگ با آن شد.
این بیانیه و تهدیدها، درست زمانی که از آزاد شدن شهر کوبانی اخباری در رسانههای منتشر شد، خودنمایی کرد. حال سؤال این است، چرا در چنین موقعیت زمانی این واکنش از پژاک سر زده است؟ مگر قبلاً هم در چنین موقعیتهایی قرار نگرفته بودند؟ چرا پژاک برخلاف حرفهای چند سال قبل خود، این بار معتقد است که جمهوری اسلامی قابل تغییر نیست و این بدان معنی است که باید از ریشه عوض شود و یا به عبارتی دیگر، انقلابی بنیادین صورت بگیرد.
فراموش نشود پژاک در تابستان ۱۳۹۰، شکست سختی را از نیروهای سپاه متحمل شد و در نهایت هم از مسعود بارزانی درخواست کرد تا از سپاه بخواهد حملاتش را متوقف کند. نتیجهی آن این شد که سپاه چند شرط را برای پژاک گذاشت که یکی از آنها عقبنشینی به عمق ۱۵ کیلومتری خاک اقلیم کردستان و نزدیک نشدن به نقاط صفر مرزی بود. هرچند بعد از شکست و قبول این شرایط، گفته میشود که پژاک باردیگر به نقطه صفر مرزی نزدیک شده، اما پس از آن، درگیری خاصی میان طرفین صورت نگرفته است.
گفتنی است پژاک طی این سه سال که از شکست آن در ارتفاعات جاسوسان میگذرد، مدام به فکر یافتن راهکاری برای جبران شکست خود بوده است. چراکه از یک سو سرکردگان پکک سرکردگان و اعضای این گروه را که بخشی از پیکرهی پکک است، به خاطر شکستشان مقابل سپاه سرزنش میکردند و از سوی دیگر آنرا به بی تجربه بودن آنها در امر نظامی و سیاسی و از همه مهمتر سرکردگان و اعضای پژاک را به ضعف در درک ایدئولوژی آپوئیسم متهم کردند. لذا آنها را باردیگر در درهها و قرارگاه مرکزی پژاک در (قلاتوکان)، گرد هم آوردند و بر روی صندلی نشاندند و با مروری دوباره و عمیقتر، ماهها به امر آموزش ایدئولوژیک آنها پرداختند. از نظر اشخاصی همچون جمیل بایک و مصطفی قرهسو، پژاک از لحاظ ایدئولوژیک بسیار خام است و قادر به تحمل ضربات وارده در میدان جنگ را ندارد. به عقیدهی آنها، تنها از طریق درک کامل و صحیح از آپوئیسم است که میتوان در تمامی جبههها پیروز شد. لذا باردیگر افرادی به اصطلاح ایدئولوژیک که معتمد آنها بودند؛ برای آموزش پژاک به آنجا فرستادند. این موضوع از روز تأسیس پژاک تاکنون، سبب نارضایتی بسیاری از اعضا و سرکردگان پژاک بوده و هست.
حال به دنبال کشتههایی که پژاک در شنگال و کوبانی داده است و این مناطق به تدریج از سیطره داعش خارج و باردیگر به کنترل نیروهای مردمی درمیآید؛ پژاک هم به این فکر افتاده که اگر در مناطق کوردنشین و مرزی ایران هم، موقعیتی بسان شنگال و کوبانی ایجاد کنند، این بار همچون سال ۹۰، پکک و دیگر زیرشاخههای آن، این گروه را تنها نخواهند گذاشت و به کمک وی خواهند شتافت و این یعنی تحقق خیالهایی که پژاک در سر میپروراند. اما، آنچه در این تصورات به اصطلاح سیاسی باید مدنظر قراربگیرد و گویا عکس این بوده، تفاوتهای بسیاری است که این کل موضوع را دگرگون میکند.
سخن آخر اینکه، کوبانی بخشی از سوریه است و در سوریه، و پژاک هم بخشی از پکک است و در قندیل. با این حساب در فرمول شکست ۹۰، پارامتر خاصی عوض نشده تا منتظر تغییر نتیجه بود.