ریبوار مرادی
اواخر هفتهی گذشته، چند تن از اعضای مسلح پژاک اقدام به منفجر کردن پلی درمنطقهی هورامان تخت کردند. این پل که گفته میشود در محدودهی کارگاهی سد داریان (چشمه بل) واقع شده و در عین حال به عنوان یکی از مسیرهای ارتباطی مناطق هورامان است، توسط اعضای مسلح این گروه منفجر شده و پژاک بلافاصله مسؤلیت این انفجار را برعهده گرفت و در ادامه از آتشزدن چند کامیون و بولدزر در دو روستای (وَرگَور) و (عباسآباد) خبر داد.
این سد در منطقهی هوارامان و از توابع استان کرمانشاه است که اخیراً برای نجات چشمهی بل که گفته میشود با آبگیری سد، این چشمه هم به بخشی از اعماق آن تبدیل میشد؛ ۱۲۰ متر کانال عمودی ایجاد شده و آب این چشمه به ارتفاع بالاتر از محدوده سد انتقال داده شده و با این کار باردیگر چشمه بل احیا شد و آب آن مورد استفاده قرار خواهد گرفت. اما این موضوع چه ربطی به پژاک دارد؟ چرا حالا که چشمه احیا شده، چنین عمل خشونتآمیزی انجام دادهاند؟
هرچند جواب این سؤالها تا حدودی روشن است، اما ذکر چند نکته در این مورد خالی از لطف نخواهد بود.
- مناطق غربی کشور، به عنوان بخشی از مناطقی از آن یاد میشود که پروژهی صنعتیسازی و ایجاد شغل و … در آن، در سطح پائینتری قرار دارد. در اینجا این سؤال پیش میآید که مگر سدسازی هم بخشی از این پروژه تلقی نمیشود؟ آیا ذخیرهی آبهای جاری و کنترل و بکارگیری آن در بخشهای مختلف کشاورزی و صنعتی، بخشی از پروژهی صنعتیسازی و اشتغالزایی نیست؟ پس دشمنی پژاک با سدها در حقیقت دشمنی این گروه با پیشرفت و صنعتی شدن مناطق کوردنشین است. البته قبل از پژاک هم گروههای دیگری در منطقه بودهاند که مدام از احقاق حقوق مردمان این منطقه میگفتهاند و آنها نیز بر این رویه اصرار داشتهاند و به نوعی در مسیر پیشرفت منطقه، سنگاندازی کردهاند. لذا با فرمولی ساده میتوان گفت که دلیل اصلی محرومیت و عدم پیشرفت منطقه از لحاظ صنعتی و اقتصادی، وجود همچنین گروههایی در منطقه است که با انجام چنین اعمالی، زمینهی ناآرامی و اغتشاش را ایجاد میکنند و قربانی اصلی این راهکار هم، فقط مردمان بیبضاعت و سختکوش منطقه هستند.
- فراموش نکنیم وسایل و دستگاههایی که در چنین مناطقی مشغول کار میشوند؛ عمدتاً از آن پیمانکاران هستند و این افراد هم با هزینههای زیادی توانستهاند این دستگاهها را خریداری کنند و با زحمت و تلاش فراوان در پیشرفت چنین پروژههایی مشارکت داشته باشند تا هم حقوق پرسنل شرکتی خود را بپردازد که عمدتاً از جوانان منطقه تشکیل شدهاند و هم در شکوفایی و توسعه منطقه از لحاظ کشاورزی و اقتصادی، سهیم باشند. پس آتشزدن کامیونها و بولدزرهای این شرکتهای خصوصی جز بیکار کردن عدهیی از جوانان منطقه و مشکلتراشی برای خانوادههای آنها و ممانعت از پیشرفت منطقه، چه نتایجی در پی خواهد داشت جز ناامنکردن و نظامی جلوهدادن منطقه؟
- در هرصورت این پروژه و پروژههای دیگری از این دست، افتتاح خواهند شد و به بهبود معیشت مردمان منطقه کمک خواهد کرد. با منفجر کردن یک یا چند پل و آتشزدن کامیون و وسایل پیمانکار پروژه، همچنین پروژهی عظیمی تعطیل نخواهد شد. اما نکتهی قابل تأمل رویکرد دشمنی با منافع و آسایش مردم منطقه توسط این گروه است. فراموش نکنیم که پژاک هم خود را حامی و ناجی کوردهای ایران معرفی میکند و مدام از آزادی و دمکراسی میگوید، اما انفجار و آتشزدن اموال عمومی چه ربطی به این شعارها دارد؟
نتیجهی نهایی اینکه، تنها هدف ایجاد آشوب، ناامنی و اغتشاش است تا طبق فرمول قدیمی و تکراری و همیشگی که بر پایهی ماهی گرفتن از آب گلآلود است؛ این گروه هم چند صباحی بر روی آن مانور بدهد و منطقه را ناامن جلوه دهد تا شاید از این طریق امکان حضور آن در منطقه بیشتر باشد. لذا جلوهی نظامی دادن به منطقه با چنین اعمال مسلحانه و خشونتآمیز، جز پیامدهای ناخوشایند برای مردم منطقه و کند کردن قطار پیشرفتها و در نهایت خالیکردن سفرهی مردمان بیبضاعت این منطقه، هیچ نفع و سودی برای اهالی نخواهد داشت.
البته گرفتن وجوه نقدی از کاسبکاران و قاچاقچیان منطقه و یا گاهاً مصادرهی بار و اموال آنها، یکی دیگر از راهکاری همیشگی و روزانهی این گروه است که اسم آنرا گمرک گذاشتهاند! جالب اینکه این عمل که بیشتر در قالب اخاذی و باجگیری میگنجد را به عنوان کمک به مردم منطقه و فعالیت در راستای احقاق حقوق آنها و …. قلمداد میکنند!
در پایان به این سؤال هم جواب بدهیم که اگر منطقه در این مسیر پیشرفت با چنین موانع و معضلاتی روبرو نمیشد، آیا وضع اقتصادی و صنعتی مناطق مرزی و کوردنشین، اینچنین بود؟ اگر چنین اعمال خشونتآمیز و ناامن کننده توسط همچنین گروههایی صورت نمیگرفت و منطقه ار لحاظ اقتصادی و صنعتی پیشرفت میکرد، آیا نرخ بیکاری در منطقه به صفر نمیرسید؟ و چند سؤال دیگر که هر ذهن کاوشگری را وادار به مطرح کردن و یافتن جواب آنها میکند. شما ادامه بدهید….
من خودم از نزدیک در جریان ساخت این سد هستم و واقعیت جز این چیزهایی است که بعضا گفته میشود . این چشمه و یا چشمه های دیگر جدا از وجه توریستی و گردشگری جزء منابع تامین آب هستند و میدانید که این آب بحران نزدیک در کشور هایی مثل ما است لطف کنید و بروید کمی گزارشات مربوطه را ببینید . پروفسور کردوانی توضیحات مهمی در این رابطه دادند و این بازی ها که راه انداخته اند که چشمه را نجات دهیم جز بازی که از سوی کوه های بیرون از ایران راه افتاده چیز دیگری نیست . اگر آب و سرمایه این منطقه هدر برود و یکسری توریست بیاییند و ببینند و کیف کنند آیا مشکل آنها حل مشود .
مسئله اصلی این است که این اقایان کوه نشین غار نورد که در عصر فوران مدرنیته یاد غار نشینی افتاده اند با ساختن این سد راهشان خراب میشود و دیگر نمیتوانند راه و بیراه بیاییند و از مردم باج بگیرند و آزار دهند .
این قصه فقط همین است و بس باقی قضایا بهانه است و مردم کرد هم همیشه متضرر این کج فهمی ها بوده اند .