احمد چلبی می گوید: پل بریمر به محض این که رسید، بدون این که حتی به هیچ وجه از کسی چیزی بپرسد تصمیم به انحلال ارتش گرفت، حتی با ما هم مشورت نکرد، در حالی که ما مخالف انحلال ارتش بودیم.
خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال ۱۹۲۱ تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.
کتاب “عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد” از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا هشتادو پنجمین بخش آن را می خوانید:
وقتی پل بریمر، حاکم مدنی امریکایی به بغداد رسید، اولین تصمیمی که گرفت انحلال حزب بعث و برکناری تمامی بعثی ها از مناصب حکومتی بود. او به چه عنوان این تصمیم را گرفت؟
به عنوان رئیس سلطه ائتلاف موقت، و کارهایش را با توجه با صلاحیت هایش با اعلام این تصمیم به عنوان تصمیم شماره ۱ آغاز کرد.
این بین ۱۳ و ۱۶ مه حاصل شد، اما شورای حکومت انتقالی در ۱۳ ژوئن تشکیل جلسه داد. از این مساله نگران شدم: انحلال حزب بعث و مصادره اموالشان و برکناری همه بعثی ها از حکومت، هر بعثی حتی اگر رتبه اش پایین باشد، شامل تصمیم به برکناری می شد. پیش بریمر رفتم و درباره این تصمیم از او پرسیدم، گفتم ما پشتیبان فکر پاکسازی حزب بعث هستیم، اما این تصمیم قابل قبول نیست، ما می دانیم که عراقی های بسیاری مجبور شدند به دلایل معیشتی بعثی شوند. ما می خواهیم این تصمیم شامل همه نشود جز مسئولینی که در حزب بعث هستند، بریمر جواب داد که بحث فایده ندارد، برای این که این تصمیم در واشنگتن گرفته شده است و باید اجرا شود.
اما تصمیم دومی که او گرفت، انحلال ارتش عراق و همه دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی و امنیت عمومی و وزارت اطلاع رسانی بود.
آیا این تصمیم ها به محض رسیدنش به عراق گرفته شد؟
به محض این که رسید، بدون این که حتی به هیچ وجه از کسی چیزی بپرسد تصمیم را به تنهایی گرفت و با ما هم مشورت نکرد، و همان طور که گفتم ما مخالف انحلال ارتش بودیم، ما می خواستیم از ارتش حفاظت شود و واحدها و عناصر ملی آن که آلوده به حکومت صدام نبودند، حفظ شوند.
آیا به نظرت بریمر تحت تاثیر «سی آی ای» قرار گرفته بود؟
تا همین الآن نفهمیدم این تصمیم چگونه در واشنگتن گرفته شد.
بریمر دستوراتش را از چه کسی می گرفت؟
حقیقتش او وابسته به رئیس جمهور بوش بود، و فکر می کنم حقوقش از وزارت دفاع پرداخت می شد. بریمر خیلی تمایل داشت وزیر امور خارجه شود و او را جری بریمر می نامیدند، اما اسمش پل بریمر است، او ۱۰ سال مدیر اداره ای در شرکت تحت مالکیت کسینجر بود، او به گونه ای برخورد می کرد انگار که نماینده پادشاه در عراق است، تلاش می کرد خودش را به عنوان نماینده رئیس جمهور بوش نشان دهد، برای همین قانون انحلال ارتش را ارائه داد بدون این که از ما چیزی بپرسد در حالی که این تصمیم مخالف تصمیم ما بود.
چه کسی با این تصمیم مخالف بود؟
همه ما، هیچ کس آن را تایید نمی کرد.
حتی رهبران کُرد؟
هیچ کس چنین چیزی نخواسته بود و تایید هم نمی کرد. همه ما خواستار حکومت موقت بودیم و همه ارتباطات جانبی با فرماندهان نظامی و افسرها داشتیم. من خودم جلسه ای با افسرها و فرماندهان پلیس برگزار کردم و وارد جزئیات چگونگی حفظ وضعیت در بغداد در آن دوره شدیم. این تصمیم را بریمر به تنهایی گرفت بعد از این که به رهبران اپوزسیون عراقی ابلاغ کرد که امیدی به تشکیل حکومت موقت ندارد.
آیا بریمر خودش این را ابلاغ کرد یا این که میانشان اختلاف شد؟
نه، اختلاف نشد، و هیچ صحبت جدی هم درباره این موضوع نشد. فراموش نکن که رهبران اپوزسیون همه شان در بغداد نبودند. من ۱۵ آوریل با دکتر عادل عبدالمهدی رسیدم که الآن معاون رئیس جمهور است و نماینده سید عبدالعزیز حکیم بود.
یعنی نماینده «سپاه بدر»؟
نه، نماینده سید عبدالعزیز حکیم بود، «مجلس اعلی»، بعد رهبران اپوزسیون یکی پس از دیگری به بغداد رسیدند، به گونه ای که جمعشان در اواخر ماه چهارم کامل شد، و بریمر هم در ۱۳ مه آمد، یعنی مدت زمان برای بحث درباره موضوعات خیلی کم بود، خلیلزاد در ۲ مه به ما ابلاغ کرد که به امریکا می رود و برای تشکیل حکومت موقت بر می گردد.
آیا شک داری که اسرائیل پشت تصمیم بریمر برای ویران کردن عراق بود؟
هیچ دلیلی برای آن ندارم.
برای این که تفسیر این تصمیم سخت است؟
نه هیچ دلیلی که ثابت کند اسرائیل پشت این تصمیم بود، ندارم، اما ارتش عراق در ۹ آوریل تنها اسم بود، برای این که سربازها و افسرهایش همه به خانه هایشان رفتند و پادگان ها کاملا غارت شدند. و اگر تو می خواستی ارتش را حفظ کنی کجا می خواستی عناصرش را جمع کنی؟ پادگان رشید در بغداد و پادگان های فرماندهان سپاه ها در مناطق مختلف، همه غارت شدند.
غارت شدند؟
حتی سنگ ها غارت شدند، سفال ها، آجرها، هیچ چیز باقی نماند.