سایز متن   /

برای مهار نقش روسیه و انزوای ایران و محاصره چین دیگر هیچ راهی وجود ندارد به جز تسلط بر گذرگاه ورودی به منطقه هلال حاصلخیز؛ منطقه‌ای که براساس استراتژی روس‌ها شاه کلید مسکو به شمار می‌رود. اگر این منطقه سقوط کند، مسکو در آستانه سقوط قرار خواهد گرفت.

کوردپاریز/ تحولات ژئو استراتژیک و اقتصادی جهان و پیامدهای آن بر مشرق زمین عنوان پژوهشی است که ریاض عید تحلیلگر مسایل راهبردی منطقه در آن موقعیت منطقه هلال حاصل خیز در استراتژی‌های بین‌المللی و انعکاس درگیری این استراتژی‌ها بر هلال حاصلخیز را مطرح کرده است.
)منطقه “هلال حاصلخیز” نام بخش تاریخی از خاورمیانه است که نخستین بار از سوی جیمز هنری بریستد باستان شناس دانشگاه شیکاگو بر این بخش از جهان گذاشته شد. این منطقه از غرب به دریای مدیترانه، از شمال به شمال سوریه، از جنوب به شبه جزیره عربستان و از شرق و جنوب شرقی به خلیج فارس محدود می‌شود . این منطقه که امروزه کشورهای مصر، فلسطین اشغالی ، لبنان و نیز کرانه باختری رود اردن و نوار غزه و بخش‌هایی از اردن، سوریه، عراق، جنوب شرقی ترکیه، غرب و جنوب غربی ایران را دربرمی‌گیرد، با رودهای نیل، دجله، فرات و رود اردن سیراب می‌شود. جمعیت هلال حاصل خیز را امروزه نزدیک به ۱۲۰ میلیون یا دست کم یک ‌چهارم جمعیت کل خاور میانه تخمین می‌زنند. (
نویسنده در این پژوهش به نظریه اوراسیا (اتحاد بین اروپا و آسیا) به عنوان چالش اساسی استراتژی آمریکا با هدف ممانعت از ایجاد این اتحاد جهت تسریع در روند تجاوز به منطقه در بخش‌های مختلف آن شامل هلال حاصلخیز یا آفریقا یا سواحل اقیانوس آرام در آسیا پرداخته و در پنج موضوع مختلف نتایج خود را ارائه کرده است.
رویکرد عمومی دنیا در چارچوب درگیری‌های بین‌المللی برای تحمیل نظام چند قطبی در تقابل نظام تک‌قطبی به نمایندگی آمریکا  به سمت فراکسیون‌های فراقومیتی پیش رفته است. فراکسیون‌های فراقومیتی مفاهیم جدیدی برای تمامیت و امنیت کشورها ارائه کرده و محورهای متخاصم ملزم به هماهنگی با یکی از این محورها در جهت تأمین منافع خود هستند.
سقوط نظام سرمایه‌داری و ضعف قدرت آمریکا برای کنترل جهان فرصتی را برای کشورهای هلال حاصلخیز فراهم آورد تا انتفاضه را بر ضد توافق سایکس پیکو انجام دهند. درگیری‌های موجود در قرن ۲۱ به نفع گروهی خواهد بود که بتواند تسلط بر منطقه هلال حاصلخیز را به دست آورد، چرا که علاوه بر منابع انرژی موجود در این منطقه جغرافیای سیاسی آن را نیز به نفع خود مورد بهره‌برداری قرار می‌دهد.
جنگ انرژی که در این منطقه در گرفته به سقوط برخی رژیم‌های عربی و حذف رویکردهای اخوانی و تکفیری و همچنین جریان موهوم پان عربیسم و نظام قومی عربی منجر شده است. به این ترتیب منطقه هلال حاصلخیز در محوریت سه پروژه قرار گرفتن است:

اول پروژه یهودی صهیونیستی که با بخش رویکردهای وهابی و اخوان در خلیج فارس تلاقی پیدا کرده است.

دوم پروژه اخوانی و ترکی که با ائتلاف چهارجانبه عربستان ، قطر ، امارات و کویت تلاقی دارد.

سوم: پروژه ایرانی و محور مقاومت که شامل ائتلاف‌هایی گسترده شده از لبنان تا سوریه و عراق و یمن می‌شود، این پروژه حتی حمایت اجلاس همکاری های شانگهای را نیز جلب کرده است، پروژه مذکور در منطقه هلال حاصلخیز بر اساس ائتلاف سیاسی و اقتصادی به همراه روسیه و چین وارد مبارزه با آمریکا شده است.
این پژوهش به بررسی جایگاه منطقه هلال حاصلخیز در سطح اوراسیا برای آمریکا پرداخته و به دیدگاه‌هایی که در زمینه اتحاد اروپا و آسیا به عنوان یک دیدگاه استراتژیک مطرح است و نظریات نیکلای زبیگمن گرفته تا زبیگنیو برژینسکی در کتاب صفحه بزرگ شطرنج در مورد اهمیت منطقه اوراسیا برای ایالات متحده آمریکا اشاره کرده است.
نویسنده همچنین به تحولات بزرگ ژئواستراتژیک در جهان و اثر آن بر منطقه هلال حاصلخیز و سقوط دیوار برلین گرفته تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بروز آمریکا به عنوان قطب رویکرد تک قطبی جهان و همچنین تغییرات استراتژی دولت آمریکا در انتقال مرکز ثقل استراتژیک خود از خاورمیانه به منطقه پاسفیک را مورد توجه قرار داده است. طرحی که براساس آن اخوان  المسلمین و گروه‌های تکفیری به عنوان نمایندگان آمریکا در منطقه تعیین شدند. این رویکرد با رسیدن ولادیمیر پوتین به قدرت در روسیه در سال ۲۰۰۰ و بروز رویکرد اوراسیا به عنوان محور اساسی استراتژی بین‌المللی روسیه جدید مطرح شد.
آنچه از پیش چشم شما می گذرد متن کامل این گزارش راهبردی است:
پایان قرن گذشته میلادی و آغاز قرن جدید تحولات ژئواستراتژیک بزرگ و جهانی و حوادث مهمی را به وجود آورد که آثار و پیامدهای سیاسی مصیبت باری برای تمام جهان به صورت عام و مشرق‌زمین و هلال حاصلخیز به صورت خاص بر جای گذاشت. عبارت‌های هلال حاصلخیز یا کشورهای بین‌النهرین یا سوراقیا ( سوریه و عراق)‌یک مضمون دارند و منطقه ای از جغرافیای سیاسی هستند که به عنوان نقطه تلاقی سه قاره و محل اتصال مسیرهای متعدد دریایی و زمینی و هوایی بیشترین تأثیر را در ترسیم سیاست‌های دولت‌های استراتژیک ایفا می‌کنند.
این منطقه یکی از مهم‌ترین مناطق تداخل بین نیروهای زمینی و دریایی و هوایی به شمار رفته است و از دیدگاه ژنرال الکساندر دوسیفرسکی از دانشمندان علوم ژئو پلتیک منطقه‌ای بسیار حساس برای تعیین سرنوشت دنیا به شمار می‌رود. وی در این رابطه می‌گوید: این منطقه عربی منطقه‌ای است که قاره‌های آسیا و آفریقا و اروپا را به هم متصل می‌کند و کلید اصلی دفاع هوایی است و قاره آفریقا و اروپا به شمار می‌رود. منطقه مذکور منطقه‌ای مهم و سرنوشت‌ساز در استراتژی‌های اوراسیایی آمریکا و روسیه به شمار رفته و از گذشته تاکنون محور درگیری‌های جهانی برای تسلط بر دنیا است. از آنجایی که ما در دوره جهانی‌سازی و انقلاب ارتباطات و اطلاعات قرار داریم و مسافت‌های و زمان‌ها کوتاه شده و دنیا به‌عنوان یک دهکده کوچک جهانی درآمده،‌ امید‌ها و منافذ مداخله خارجی در این مناطق نیز مهیا شده است.
از آنجا که زمان کنونی زمان تشکیل فراکسیون‌های فرا قومیتی و محورهای منطقه‌ای و بین‌المللی تأکید برای ترسیم نظام جدید جهانی است، مفاهیم جدیدی در زمینه تمامیت و امنیت پشتیبانی شده کشورها و همکاری‌های امنیتی مبتنی بر مبنای موازنه منافع بین متحدان مطرح شده که جایگزین امنیت استراتژیک کنونی در موازنه های قدرت شده است. از آنجا که اقتصاد نیز در عصر جهانی سازی، جهانی شده است، به عامل اصلی بروز جنگ‌های موجود در منطقه از گذشته تاکنون تبدیل شده است.
همچنین منطقه هلال حاصلخیز از آغاز قرن گذشته میلادی هدف درگیری‌های جهانی برای کسب انرژی بوده است، چرا که منابع خام انرژی گسترده‌ای در اختیار دارد. علاوه بر اینکه موقعیت ژئو پلتیک خاصی دارد که کسی که در این منطقه مسلط شود، به معنی تسلط بر تمام دنیا است.
بنابراین ما باید تحولات اقتصاد جهانی و تأثیرات آن بر دولت‌های مشرق‌زمین را در قالب سؤال‌های زیر بررسی کنیم:  
۱-  منطقه هلال حاصلخیز چه ویژگی‌هایی برای آمریکا و روسیه دارد که آمریکا آن را به عنوان عرصه‌ای جدید برای این رقابت در نظر گرفته است؟
۲-   تحولات ژئواستراتژیک بزرگ جهانی و تأثیرات آن در منطقه هلال حاصلخیز چگونه است؟
۳- پروژه‌های بین‌المللی و منطقه‌ای بزرگ رقابت ‌کننده در این منطقه چیست و نحوه تعامل یا تقابل با هر یک از این پروژه‌ها چگونه است؟‌
پاسخ سوال اول:
تأثیر ژئو پلتیک که این منطقه بر تصمیم‌سازی‌های دولت‌های بزرگ نظیر روسیه و آمریکا و اهمیت این منطقه در نظر دانشمندان علوم ژئو پلتیک و استراتژی روسیه و آمریکا باعث شده است که آمریکا آن را عنوان عرصه‌ای جدید برای درگیری‌های خود انتخاب کند.
اهمیت منطقه هلال حاصلخیز که در مرکز و جنوب خشکی‌های اوراسیا قرار دارد را برای آمریکا تنها می‌توان از طریق بررسی دقیق خاستگاه‌های اساسی نظرات دانشمندان ژئو پلتیک آمریکایی متوجه شد که تأثیرات شدیدی در تصمیم‌سازی‌های رؤسای جمهور این کشور دارد. لذا در اینجا دیدگاه‌های سه نفر از مهم‌ترین متفکران استراتژیست را در این رابطه مورد بررسی قرار می‌دهیم:‌
اول : هالفورد مکندر جغرافیدان مشهور انگلیسی در سال ۱۹۰۴ که کتاب مشهور و تاریخی “محیط جغرافیایی تاریخ ” را نگاشته است. این کتاب یکی از مهم‌ترین کتاب‌ها در موضوعات ژئو پلتیک در دنیا است. در این کتاب دیدگاه مشهور مکندر در مورد قلب زمین مطرح می‌شود. وی اولین کسی است که توجه همه را به اهمیت اوراسیا جلب کرده و این منطقه را خاستگاه جغرافیایی می‌داند و معتقد استکسی که بر این منطقه مسلط شود در تمامی جزایر جهان مسلط شده و کسی که بر جزایر جهان مسلط شود، بر تمامی جهان مسلط شده است. منظور مکندر از جزایر جهان سه قاره  آسیا و اروپا و آفریقا است.
ناپلئون بناپارت در سفر به روسیه اهمیت این منطقه را قبل از مکندر متوجه شده بود. همچنین ویلیام دوم قیصر آلمان و هیتلر و موسیلینی نیز اهمیت این منطقه برای تسلط بر اروپا و جهان را متوجه شده بودند. نظریه مکندر با برخی نظریه‌های مطرح شده انگلیسی در مورد تسلط بر مسیرهای دریایی جهت تضمین تسلط بر جهان مطرح شد.  تعارض فکری بین دو نظریه بر این اساس بود که به اعتقاد مکندرگروه‌هایی که بتوانند در منطقه اوراسیا مسلط شوند، امکان حمله به مستعمره نیروی دریایی را خواهند داشت.
اوراسیا منطقه‌ای بود که مرزهای غربی آن در شرق اروپا و مرزهای شرقی آن در آسیای میانه و قفقاز  بود. مکندر در تحلیل‌های خود از اروپا گرایی مفرط برخوردار بود، ‌ارزیابی‌های وی در مورد اهمیت جغرافیایی منطقه عربی به عرصه‌ای برای انتقاد از نظریات وی تبدیل شده بود و برخی ها این نظریات را گسترده تر کردند، اما بنا بر این واقعیت که ذخایر گسترده نفت و گاز در خاورمیانه بعد از وی کشف شد، دیگر هیچ قدرت بزرگی نمی‌توانست بدون در اختیار داشتن محیط امنیتی و استراتژیک منطقه ادعای تسلط بر دنیا را داشته باشد.
دوم : دومین استراتژیست مورد نظر نیکلای اسپیکمن است که نظریه خود را در مورد اوراسیا یا هلال داخلی مطرح کرده و تسلط بر این منطقه را خاستگاهی برای تسلط بر تمام دنیا معرفی کرده است.
سومین استراتژیست مطرح زبیگنیو برژنسکی مشاور امنیت ملی جیمی کارتر رئیس‌جمهور اسبق آمریکا و استاد سیاست خارجی در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا و مشاور اعلام نشده و مؤثرترین نظریه‌پرداز دولت باراک اوباما است. وی در کتاب خود با عنوان عرصه بزرگ شطرنج که آن را در سال ۱۹۹۷ تالیف کرده، در مورد اهمیت گسترده منطقه اوراسیا برای آمریکا صحبت کرده است، منطقه‌ای که برای آمریکا حتی از خاورمیانه نیز مهم‌تر تلقی می‌شود. برژینسکی در نوشته‌های خود از تألیفات مکندر تأثیر پذیرفته و می‌گوید علم ژئو پلتیک از ابعاد منطقه‌ای به ابعاد جهانی رسیده است.
وی اهمیت فوق‌العاده برای منطقه و آسیا در چارچوب منافع جهانی آمریکا قائل است و معتقد است آمریکا به عنوان قدرتی که وابسته به این منطقه نیست، باید تسلط خود را در گوشه و کنار این منطقه بگستراند. بر اساس دیدگاه‌های وی دشمن احتمالی آمریکا در چارچوب رقابت‌های بین‌المللی نیز سعی خواهد داشت بر این منطقه تسلط داشته باشد. به این ترتیب آمریکا باید مانع از حضور و قدرت نمایی هر کدام از قدرت‌های جهانی نظیر روسیه و چین یا قدرت‌های در حال توسعه منطقه‌ای نظیر ایران و ترکیه در این منطقه شود.
آمریکا از زمان جنگ سرد تسلط بر منطقه ای که از دیدگاه برژنسکی مهم ترین پل های بین قاره ای به شمار می‌رفته را در اختیار گرفته تا بتواند اتحاد جماهیر شوروی را مهار کرده و مانع از گسترش آن شود. در این چارچوب هلال حاصلخیز همچنان بزرگ‌ترین پل موجود از جنوب به سمت اوراسیا به شمار می‌رود . مداخله‌های آمریکا در خاورمیانه در طول جنگ سرد همگی با هدف مهار و انزوای اتحاد جماهیر شوروی از این منطقه صورت گرفته است. از جمله این مداخله ها شرکت در کودتای ۲۸ مرداد برای سرنگونی دولت دموکراتیک و منتخب محمد مصدق در ایران در سال ۱۹۵۳ و کودتا بر ضد وحدت مصر و سوریه در سال ۱۹۶۱ و جنگ سال ۱۹۶۷ و دیگر تحولات منطقه‌ای بوده است.
مداخله‌های آمریکا در هلال حاصلخیز همچنان با این هدف دنبال می‌شود. تازه‌ترین سوال در این رابطه را می‌توان از پاسخ ژنرال چهار ستاره آمریکایی مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک ارتش این کشور به سؤال سناتور باب کورکر برداشت کرد که در نشست سه ماه اخیر در کنگره آمریکا در زمینه اهداف این کشور در هجمه بر ضد سوریه، با صراحت نظامی خاص خود گفت: من نمی‌توانم در مورد اهدافی که به دنبال تحقق آن هستیم، به این سؤال پاسخ دهم.

منبع: مرکز تحقیقات استراتژیک

اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
برچسب ها:
دیدگاهها

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی