به گزارش کوردپاریز,همواره کشورهای ضعیف قربانی مداخلات قدرتهای بزرگ و شاهد خدشه دار شدن حاکمیت ملی و استقلال سیاسی از سوی آنان بودهاند. این مداخلات قبلاً بصورت مستقیم و بی واسطه و در حال حاضر بصورت غیر مستقیم و نیابتی صورت میپذیرد.
با شکل گیری بحران سیاسی در سوریه، بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای براساس منافع و علایق خود جهت گیریهای مختلفی را در رابطه با کشور سوریه که اهمیت ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک خاصی در منطقه خاورمیانه دارد، اتخاذ نمودند. در این میان تلاش پیگیر برخی دولتها بر ای اعمال نفوذ در تغییر مسیر این بحران به سمت مطامع و منافع خود از جلوههای بارز تحولات سوریه محسوب میشود که بر پیچیدگی اوضاع این کشور افزوده است و به نوعی هر یک از همسایگان سوریه را در معرض این تحولات قرار داده بطوریکه جای پای هر یک را از بازیگران را در صحنه کشاکش کارزار سوریه وقدرت نمایی و یارگیری طرفین را در خارج از مرزهای سوریه میتوان دید. شرایط جغرافیای سیاسی سوریه بگونه ای است که منافع دیگر کشورهای قدرتمند جهانی و منطقه ای همچون روسیه و ایران و ترکیه نیز در آن گره خورده است.
از نظر نگارنده ناآرامیهای این کشور از جنس و جوهره خیزشهای مردمی و بیداری اسلامی نیست، بلکه تابعی از رقابتهای راهبردی و ژئوپلیتیکی منطقهای و همچنین متأثر از معادلات بینالمللی است که برای تبیین دقیق آن میبایست متغیرهای مذکور را در تحلیل وضعیت این کشورو تسری امواج ان به کشورهای همسایه را مورد نظر قرار داد.
در این بین اتفاقاتی که در هفتههای اخیر افتاد و به نوعی معادلاتی که به سمت معارضین و مسلحین در حال رقم خوردن بود را تغییر داد و تحولات سوریه را وارد مرحله نوینی کرد، ورود روسیه به عرصهی نبرد سوریه بود.
سیر اتفاقاتی که با ورود روسیه به این معرکه رخ داد روز به روز که به پیش حرکت میکند خبر از به وقوع پیوستن زنجیره ای از رخدادهایی است که روند بلند مدتی را بر خود میبیند. به هر حال در این فرصت سعی ما تمرکز بیشتری بر کنشها و واکنشهای ترکیهی پساحضور روسیه به عنوان یکی از بازیگران اصلی این کارزار است.
حامیان گروههای تروریستی از بیم شکست و از هم پاشیدن احتمالی گروههای تروریستی مورد حمایت خود در سوریه و عراق وبا شکست در معادلات منطقه ای و مشاهدهی اینکه توزیع قدرت به نفع ائتلاف مقاومت شده است، دست به تدابیری زده تا معادله را به سمت تساوی و در آینده به برد تغییر دهند.
قدرتهای فرامنطقه ای همراه سعی نمودهاند تا موازنه ای منطقه ای را با کمک هم پیمانان خود در منطقه ایجاد کنند، امااز طرفی به نظر میرسد که عربستان به تنهایی، توانایی برقراری این موازنه را ندارد. لذا ترکیه در عرصه خاورمیانه وسوریه ورود پیدا میکند و این موضوعی است که معادلات را پیچیده تر میسازد، سناریوی ورود مستقیم ترکیه به عرصه میدانی سوریه کلید میخورد اما برای مواجه نشدن با ایران یا روسیه در سوریه، عراق انتخاب میشود. مخصوصاً شمال شرقی موصل و شهر بعشیقه در استان نینوا، جایی که اردوگاه نیروهای حشدالوطنی توسط اثیل النجیفی برپا شده بود اردوگاهی که آموزش نیروهای سنی عراق توسط افسران ترک انجام میشود.
نقطهی آغازین رقم خوردن این سناریوی بلند مدت را میتوانیم با هدف قرار گرفتن هواپیمای سوخوی روسیه قلمداد کنیم، در فضای هیجانی ابتدایی این اتفاق، گمانه زنیهای متعددی مطرح شد، اما سؤال مهمی که در این بین باید دقت فراوانی به آن داشت این است که در این فضای متشنج، چه دلیلی بر مورد هدف قرار گرفتن هواپیما از جانب ترکیه وجود داشته است؟ آیا اردوغان که به عنوان سیاست مدار تیزبینی شناخته میشود امکان دارد بدون سناریوی بلند مدتی دست به این اقدام زده باشد؟
در پاسخ به سؤالهای مطرح شده میتوانیم فروض زیر را مطرح کنیم:
الف-ترکیه با این بهانه و پیش بینی اینکه کرملین به هیچ عنوان از مواضع خود عقب نشینی نخواهد کرد، از این فضای هیجانی در جهت حضور میدانی خود در منطقه برای رسیدن به اهداف از پیش طراحی شدهی خود استفاده خواهد کرد.
ب-حضور میدانی ترکیه در عراق با هدف تأمین امنیت قاچاق نفت داعش به ترکیه صورت میگیرد واز طرفی ترکیه نفت ندارد و پیوند با کردستان عراق برایش میتواند از نظر اقتصادی خیلی مهم باشد.
ج-ترکیه به عنوان یکی از بازیگرانِ بازیگردانهای بین المللی و در جهت عملیاتی شدن نقشههای آنها در راستای تجزیهی منطقه به عنوان یکی از بازیگران این سناریو مطرح میشود که در کنار آن و در سایهی تفکرات نوعثمانی و امپریالیستی خود به فضای حیاتی خود اضافه کند و به عبارتی به دنبال قلمروسازی ژئوپلیتیکی در شمال عراق است.
بحث:
ترکیه یکی از بازیگران این صحنه آرایی محسوب میشود واز طرفی همچنان بازیگردانهای این سناریو، در صدد عملیاتی کردن تجزیه کشورهای منطقه و مشخصاً عراق هستند، در این رابطه نشستهای طرفهای منطقه ای واتفاقاتی که در سوریه و عراق در حال رخ دادن است با مداقه ی بیشتر کمی عجیب به نظر میاید به عنوان مثال تأسیس دفتر و یا کنسولگرى اسراییل در کشور امارات هم خود گویاى خیلى از مسائل هست. در این بین البته نبایستی از تحرکات ترکیه غافل شد.
به هر حال سلسله تحولات منطقه اى در حال وقوع هست که باید با دقت بیشترى مدنظر قرار بگیرد، این اقدامات با آتش افروزی جنگ در عراق، سوریه و اوکراین در مسیر تکمیل شدن خود بود ولی در این میان ترکیه نیز قصد دارد تا با استفاده از این نقشه و در رأس این کار شخص آقای اردوغان با رویای نوعثمانی خود و تفکرات ناسیونالیستی دست به همراهی با این نقشهی ناتو و غرب بزند، میتوانیم سیاست در پیش گرفته شدهی ترکیه در منطقه را در قالب زیر خلاصه کنیم، ترکیه در پی تجدید حیات اسلامی با ترکیب ناسیونالیسم در قالب جدید نو عثمانی گری است که البته در نظر نوعی تناقض معنایی را در خود میبیند که البته بادرپیش گرفتن این سیاست به ظاهر متناقض نیز در انتخابات اخیر به پیروزی رسید و یار دیرینهی خود را یعنی آقای عبدالله گل را از صحنهی سیاسی ترکیه حذف کرد؛ که در این بین در سیاست خارجی خود نیز اولین مرحلهی اجرایی کردن منطقه ای سیاست خود را در قالب پیوند با کردستان میبیند.
همانطور که در فروض نیز مطرح کردیم ترکیه در پیوند با کردستان عراق از نظر اقتصادی به لحاظ منابع نفتی، کمبودهای خود را جبران میکند، به طور کلی موارد زیر را میتوانیم درباره دلایل حضور ترکیه و چرایی کنشهایی که انجام میدهد مطرح کنیم:
ترکیه برای رسیدن به اهداف خود بایستی جای پای خود را در منطقه محکم کند که آن نیز از طریق حضور فیزیکی و به عبارتی ایجاد قلمروی ژئوپلیتیکی در شمال عراق است، بالطبع ابتکار عمل در دست جناحی است که منطقهی ژئوپلیتیک را در دست داشته باشد والبته رقابتها نیز تابعی از مناسبات قدرت بین بازیگران قدرت میباشد و همچنین انبساط و انقباض و تاریخ انقضای این مناطق ژئوپلیتیک تابعی از قدرت بازیگران است.
اگر سیری تاریخی به رفتار ترکیه در قبال شروع نا آرامیها در سوریه بیافکنیم:
از اغاز ناآرامیها در سوریه ازمارس سال ۲۰۱۱ تاکنون دولت ترکیه واکنشهای متفاوتی نسبت به آن نشان داده است. رویکرد ترکیه در اغاز مبتنی بر همکاری با سوریه و کمک به حل بحران در این کشور بود. در این راستا ترکیه از اصلاحات در سوریه حمایت کرد؛ و بر آن بود تا با کمک به دولت اسد در مدیریت بحران در بازگشت به ثبات و آرامش در این کشور کمک کند.
طی ملاقاتهای دو جانبه ی، داووداوغلو وزیر امور خارجه ترکیه و مقامات سوریه، ترکیه تلاش کرد بر گزینهی اصلاحات در سوریه تاکید کند، دولت ترکیه طی ماههای ژوئیه و آگوست ۲۰۱۱ تلاش کرد بشار اسد برنامه اصلاحات خود را اعلام و بر موضوعات مورد نظر ترکیه همچون قانون لغو حکومت اضطراری و اجازه به مخالفان برای تشکیل احزاب سیاسی و راه اندازی گفتگوی ملی توجه کند.
اما این سیاست بیش از شش ماه به طول نینجامید. در سپتامبر ۲۰۱۱ سیاست خارجی ترکیه در قبال بحران سوریه گردش اساسی یافت و دولت ترکیه با پذیرش مخالفین حکومت سوریه در ترکیه در کنار اپوزسیون سوریه قرار گرفت از این به بعد سیاست ترکیه در راستای همراهی با سیاستها و مواضع کشورهای غربی قرار گرفت و هدف اصلی از اجرای دیپلماسی فعال منطقه ای و بین المللی ترکیه در قبال موضوع سوریه را میتوان برکناری اسد از قدرت دانست.
سیاستی که از حمایت اتحادیه اروپا، امریکا و اتحادیه عرب برخوردار است به عبارتی ترکها در یکسال اخیر نبض تحولات داخلی سوریه را با نوسانات منافع داخلی و بین اللملی خود تنظیم کردهاند و با ادعای حمایت از حقوق بشر و مردم سوریه دستور کار سیاست خارجی خود را به پیش بردهاند.
بطور کلی دولت ترکیه سیاستهای خود در قبال دولت سوریه را چنین توجیه میکند که وضعیت داخلی سوریه برای مردم این کشور غیر قابل تحمل است.
همچنین با توجه به عواملی چون اتصال ژئوپلیتیک سوریه و ترکیه و نگرانی در خصوص تسری بحران به داخل مرزهای ترکیه و ارزیابی دولتمردان ترک از آسیب پذیری جدی دولت سوریه و دشواری حفظ وضع موجود و رقابت با جایگاه منطقه ای ایران و مذهب مشترک با معترضان سوریه، ترکیه به دنبال تحقق اهدافی مثل ارتقاع پرستیژ منطقه ای و سطح بازیگری این کشور، جلب اعتماد غرب و پذیرش این کشور، افزایش ضریب نفوذ ترکیه از منظر سیستم ایدئولوژی، رهبری جهان سنی با توجه به ناکارامدی عربستان همانطور که قبلاً اشاره کردیم و کنترل تحولات منطقه از حالت انقلابی معطوف به محافظه کاری را دنبال میکند.
اگر در یک نتیجه گیری کلی بخواهیم دلایل اتخاذ سیاست خارجی ترکیه در سوریه و همسویی با حکام مرتجع منطقه و قدرتهای فرامنطقه ای را معرفی کنیم موارد زیر حائز اهمیت خواهد بود.
احیای نقش امپراتوری عثمانی در چارچوب دکترین عثمانی گرایی جدید
ترکیه باحمایت از مخالفان دولت اسد، که از حمایت گروههای سنی مذهب مانند، اخوان المسلمین، در داخل سوریه و دولتهایی مانند عربستان و قطر در خارج این کشور برخوردار است، تلاش میکند تا ضمن معرفی خود به عنوان حامی جنبشهای اسلامی، حمایت گروههایی با نفوذ مانند، اخوان المسلمین را کسب و از آن به عنوان ابزاری برای تحقق رؤیای احیای امپراتوری عثمانی استفاده کند. نکته مهم آن، که ترکیه برای تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه ای، هم ازلحاظ داخلی و هم از نظر بین المللی شرایط مناسبی دارد. از نظر داخلی ترکیه پس از به قدرت رسیدن اسلامگرایان در حوزه اقتصادی، موفق به پیشرفتهای خوبی شده است و این پشتوانهی مناسبی برای این کشور در عرصه خارجی است.
تضعیف جایگاه ایران به عنوان رقیب منطقه ای خود
اختلاف دیدگاه ایران و ترکیه در مسائل منطقه ای اگرچه ریشه در مسائل مختلف دارد ازجمله؛ تفاوت ماهوی سیاست خارجی دو دولت، وابستگی ترکیه به غرب و در مقابل تاکید ایران بر استقلال عمل در سیاست خارجی؛ اما یکی از عوامل اصلی آن رقابت دو کشوردرسطح منطقه است.
به عقیدهی ایران، سوریه به خاطر ارتباط و اتحاد با ایران و حمایت از لبنان و فلسطین، ازسوی غرب مورد هدف قرار گرفته شده و غرب و متحدانش موج اعتراضات و خواستههای قانونی مردم را در راستای سرنگونی رژیم سوریه هدایت میکنند.
شاید مهمترین مساله ای که در این بین مهم تر تلقی میشود نقش بر آب شدن اهداف پیش روی ناتو با همکاری ترکیه در هدف قرار دادن هواپیمای روسی است، چون روسیه از یک تهدید بالفعل یک فرصت استثنایی ساخت و از حالت تقابل و جدال با ناتو به عمیق تر کردن حضور خود در سوریه، ساختن یک چهرهی غیر قابل اعتماد از ترکیه در بین متحدین و مجامع بین المللی، حرکت کرد.
در انتها باید مدنظر داشت که آمریکا همچنان به نقشهی خاورمیانهی بزرگ خود وفادار است و نشان داده تمایل به تجزیهی کشور یکپارچهی عراق دارد، حکومت اقلیم کردستان با بازگشایی مرزهای خود به روی ستون نظامی ترکیه همراهی خود را در این کنشِ ترکیه نشان داده است و در حال حاضر ائتلاف بارزانی و اردوغان بهترین فرصت را برای افکار غرب و حامیانش در منطقه فراهم کرده است تا به نوعی صفحهی شطرنج جدیدی در صحنهی عراق گشوده شود و با اهرم عراق، فشار بر روی ایران و روسیه افزایش یابد.