سایز متن   /

سامان احمدی //

این روزها در ایران مصادف است با روز و هفته معلم و به پاس تلاشهای خالصانه فرهنگی ترین قشر جامعه مراسم هایی بر پا می گردد و از جایگاه رفیع آنها تجلیل می شود . اما آموزگار یا معلم چه رسالت و اهدافی را دنبال می کند و جامعه چه انتظاری از معلمان دارد ؟

کوردپاریز// آموزگار کسی است که افزون بر شایستگی‌های آموزشی و توانایی‌های حرفه‌ایِ خود، هنر تدریس و سازندگی همه‌سویهٔ شاگردان را در دست دارد. او پیوسته در جوش‌وخروش برای ساختن خود و پیدایش دگرگونی و پویایی در شاگردان است. در واقع آموزگار از یک سو در تلاش برای ساختن خود تکاپو می کند و از سویی دیگر در جهت ساختن اندیشه و تفکر آینده سازان یک جامعه حرکت میکند و هر چقدر این مسیر در راستای اهداف انسانی و اخلاقی باشد نتیجه ای که حاصل میگردد، انسانی تر و اخلاقی تر است .

اساسا یکی از مسائل مهم در ساخت اجتماعی و جامعه پذیری انسانها از بدو ورود به فضای آموزش، همانا دغدغه حرکت در مسیر انسانی و اخلاقی است . از طرفی مفاهیم انسانی و اخلاقی همواره جزء پارادایم هایی است که در همه اعصار و اندیشه های مبتنی بر عقلانیت و منطق یکسان می باشد . مثلا دروغ مفهومی است که در همه جا که انسان حضور پیدا میکند مذموم است و شاید این امر در یک جامعه از سوی برخی از افراد آن سر بزند و این مسئله نیز شدت و ضعف داشته باشد ولیکن در فطرت همه انسانها دروغ گفتن امری مذموم است.

با این توصیف پارادایم های انسانی و اخلاقی غایت رسالتی است که آموزگاران باید برای کودکان و نوجوانان به ارمغان بیاورند . هر گاه از این مسیر عدول گردد جایگاه انسان به معنای واقعی آن تنزل پیدا خواهد کرد و نتایج آن بسیار تاسف بار خواهد بود .

شاید نتوانیم مصادیق زیادی در این رابطه بیابیم و به همین جهت پرداختن به آن شاید چندان محل اعتنا نباشد ولیکن وقتی هدف اصلاح تفکر انسانها در مسیر پارادایم های انسانی و اخلاقی باشد حتی یک مورد نیز ارزش پرداختن پیدا میکند.

اما چرا در این گفتار به موضوع پرداخته شد و می خواهم درباره چه مسئله ای سخن بگویم ؟

چند روز پیش بود که با یکی از دلسوزان کورد زبان و اهل فرهنگ و ادبیات گفتگویی داشتم و پیرامون مسائل مختلفی سخن به میان آمد. تا اینکه رشته کلام به سوی فرزاد کمانگر آمد. در مورد چرایی رفتار او و دلایل رخداد های پس از آن سخن ها راندیم که میخواهم مختصری از آن را بیان کنم .

در مورد او اینگونه آمده است :

فرزاد کمانگر، دبیر هنرستان کار و دانش شهرستان کامیاران در جنوب استان کردستان، عضو انجمن صنفی فرهنگیان و انجمن زیست‌محیطی ئاسک (آهو) بوده و با نام مستعار «سیامند» !! در ماهنامه فرهنگی آموزشی رویان که به اداره آموزش و پرورش کامیاران تعلق دارد قلم می‌زده است. در مرداد ۱۳۸۵ (ژوئیه ۲۰۰۶) طی سفری که به تهران داشته است به همراه دوستش فرهاد وکیلی در حالی که ۲۲ کیلوگرم موادمنفجره و ۵۷ عدد گلوله آر پی جی و ۳۰۰ نسخه پوستر رهبران گروه پژاک که شاخه ای از گروه پ.ک.ک است (گروهی است شبه نظامی در مناطق کردنشین ترکیه سالها به  می باشد) از ایشان کشف می گردد. آنها دستگیر میشوند و پس از آن مشخص میشود که انفجار دو بمب در ساختمان‌های فرمانداری و اداره بازرگانی کرمانشاه در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۹ و انفجار خط لوله گاز صادراتی ایران به ترکیه از اقداماتی بوده که بصورت مستقیم یا غیر مستقیم در انجام آنها نقش داشته اند. آنها پس از دستگیری از طریق دادگاه به محل باغ فرهاد وکیلی می روند ومقدار مواد منفجره که در آن باغ پنهان شده است را بیرون می آورند. برخی از این موارد بصورت فیلم هایی مستند که توسط نیروی پلیس قضایی تهیه شده از رسانه ها پخش گردیده است و همه شواهد و قرائن اینگونه است که فرزاد کمانگر به همراه فرهاد وکیلی و فردی دیگر به نام علی حیدریان پس از انجام چندین اقدام تروریستی در یک اقدام مهم تروریستی قصد داشته اند مقدار قابل توجهی مواد منفجره را در تهران منفجر نمایند. اینگونه که نقل گردیده است آنها بصورت کاملا اتفاقی دستگیر میشوند .

اما چرا یک معلم باید این مقدار قابل توجه مواد منفجره را برای از بین بردن و ستاندن جان انسانهای همنوع خود به همراه داشته باشد . مگر نه این است که ابزار معلم اندیشه است قلم و وقتی که یک معلم قلم بر زمین بگذارد و دینامیت در دست بگیرد در واقع اندیشه را دفن کرده و پارادایم های انسانی و اخلاقی اش مسیر عقلانیت را از دست داده است .

در تمام دنیا قواعد و قوانینی است که بر اساس آن انسانها در زیر چتر حمایتی قرار میگیرند که حقوقی بر آنها مترتب میشود ولیکن در همه کشور ها ، خصوصا کشور های غربی یک خط قرمزی تعریف شده است که وقتی از آن عدول گردد تمام قواعد و کنوانسیون های مرتبط تحت الشعاع قرار میگیرد . نگاهی بیاندازید به رفتاری که در غرب با آنهایی که به داعش پیوسته اند صورت میگیرد . این افراد پس از آن که دستگیر میشوند از منظر همه خبرنگاران و رسانه ها محو میگردند و کسی سوال نمیکند که اینان چرا و چگونه و کجایند ؟ این رفتار در دنیا امری عادی تلقی میشود ولی وقتی وارد جهان سوم میشویم می بینیم همان ها که خود به اینگونه عمل میکنند در جهان سوم این را تبدیل به ابزاری برای اعمال فشار به کشور هایی می شود که در مسیر منافع غرب تعریف نمیشود .

رویکردی دوگانه با مقوله تروریسم ، همان تروریست خوب و بد است که بارها پیرامون آنها سخن گفته شده است .

اما چرا با وجود این همه مستندات و دلایل متقن که رفتار تروریستی فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدریان را نشان میدهد، گروهی که با فریب این انسانها از یک معلم که ابزار او قلم است، تروریستی میسازد که ۲۲ کیلوگرم مواد منفجره را به همراه می برد تا جان انسانهای دیگر را بستاند ، با دروغ پردازی های عجیب و غریب به ظاهر میخواهد پوسته رفتار فرزاد کمانگر دیگران را بزداید !!

پژاک، نام گروهی است که دستش به خون دو دسته از انسانهای کورد سرزمین مان آلوده است ، یکی، آنها را که مبدل به تروریست هایی خشونت طلب می نماید و دیگری آنهایی که قربانی تروریسم پژاک میشود . پژاک همواره با ترفند تبلیغاتی برچسب زنی سعی میکند هر که را در مسیر او نیست خائن بنامد و تصور میکند این گونه میتواند آگاهی اجتماعی را محدود بسازد . همانگونه که در دفاتر تشکیلاتی خود در غارها برای اعضاء ایجاد میکند . شاید برخی که نمیخواهند واقعیت ها را قبول کنند نتوانند از ذهنیت های پیش ساخته پژاک و پ.ک.ک عبور کنند و در فضای نا آگاهی اجتماعی بمانند ولیکن دنیای امروز دنیای ارتباطات است و در عصر ارتباطات دیگر نمیتوان از تکنیک دروغ بزرگ برای مدت زیادی بهر  جست چرا که دیری نمی پاید که افکار عمومی پی به واقعیت های پیرامون آن برده و دروغ بودن آن برملا میشود .

فرزاد کمانگر رسالتی بزرگ بر دوش داشت که آن را در مسیر تروریست هایی فرصت طلب و خشونت پیشه به مسلخ برد. فرزاد پیش از آنکه جانش در اثر اقدامات تروریستی اش گرفته شود ، توسط پژاک کشته شده بود چرا که در پژاک اول انسانیت را می کشند و سپس از او تروریستی می سازند که کشتن انسانها برایش لذت بخش است.

هر فردی که وارد پژاک میشود ابتدا باید چند کار ساده انجام دهد که معنای عمیقی دارد !!

اول باید لباسهایش را تغییر دهد ولباسهای قبلی را بسوزاند !

سپس او باید همه آنچه که از بچگی برای او رخ داده است را با جزئیات تمام بیان کند تا تروریستهای پژاک از همه آنچه درباره او وجود دارد آگاه شوند . آنگاه او از هویت تهی میشود و همه ارتباط او با گذشته اش قطع میشود . نام او باید تغییر کند این نام برای دو برادر هیچ ارتباط نسبی ندارد و این به آن معنا است که او باید در فضای خلاء قرار گیرد چرا که باید سطح آگاهی او در اندازه مشخصی قرار گیرد .

آنگاه باید پارادایم های اخلاقی اش از اساس و بنیان تغییر کند وقتی که این کار انجام پذیرفت آنوقت مهم نیست که او قبلا معلم بوده یا یک کارمند، او هر آنچه که پژاک بگوید انجام خواهد داد .

این همان اتفاقی است که برای فرزاد کمانگر و فرهادی وکیلی و علی حیدریان افتاده است و فرزاد ها ، فرهاد ها دیگری که اینگونه به مسلخ پژاک برده شدند .

تنها یک راه وجود دارد و آن بالا رفتن سطح آگاهی اجتماعی است، چرا که در این صورت هر چه پژاک و امثال آن بگویند و بخواهند نمیتواند در برابر قدرت آگاهی اجتماعی تاب بیاورد و خود به خود از بین خواهد رفت.

آدم یک بودن است و

انسان یک شدن !

سامان احمدی کارشناس ارشد علوم اجتماعی و پژوهشگر

اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
برچسب ها:
دیدگاهها

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی