خورشید واقعیت، همیشه پشت ابر نمی ماند!
موضوع خشونت و ترور یکی از مسائلی است که سالها منطقه خاورمیانه را درگیر خود کرده و رسانههای خارجی که عمدتا به نظام سلطه بین المللی و کشورهای منطقه ای وابسته است نیز همواره از تروریسم و خشونت بصورت ابزاری و گزینشی استفاده کرده است. از منظر آنها تروریست خوب و بد وجود دارد و عمده ترین علت آن هم این است که تروریست ها به نوعی نقش مزدوری را برای نظام سلطه بین المللی بازی می کنند . در این میان مسئله حقوق بشر نیز ابزار مناسبی است تا اصل و ماهیت رفتار تروریست ها به حاشیه رانده شود و از طرفی کشورهای هدف نیز تحت فشار قرار گیرند.
در این راستا یکی از گروه های تروریست و خشونت طلبی که همزمان هم مزدوری آمریکایی ها را یدک می کشد و هم برای روسها خوش رقصی می کند، تشکیلات تروریستی و فرقه ای پ.ک.ک و پژاک است . این تشکیلات با بکارگیری ساختاری فرقه ای و مخوف همه راه های ارتباطی و رسانه ای به درون این تشکیلات را بسته و حتی رسانه های همسو با آنها نظیر بی بی سی فارسی هم نمیتوانند به جز افراد محدود و معدودی را ملاقات کرده و بصورت کلی اعضاء در حصار بسته تشکیلات تروریستی پ.ک.ک و پژاک محصور هستند و ارتباط آنها با دنیای بیرون قطع و کانالیزه شده است.
این تشکیلات تروریستی و فرقه انحرافی اعضای خود را از میان افرادی انتخاب می کند که جزء طبقه پایین جامعه به حساب می آیند . افرادی که دارای مشکلات خانوادگی هستند و یا با بحران های شخصیتی روبرو می باشند را با وعده های بزرگ و پوشالی فریب داده و آنها را وارد حصار کوهستانهای قندیل می کنند.
لذا این گروه تروریستی متکی به پتانسیل اعضاء خود است و به همین جهت همه تلاش خود را معطوف به همین اعضا می نماید. آنها را برای اقدامات تروریستی آموزش می دهند و پس از آن که کشته یا اسیر شدند بر جنازه آنها سرمایه گذاری می کنند. نمونه های قابل توجهی در این میان وجود دارد.
پژاک خود فرزاد کمانگر و فرهاد وکیلی و علی حیدریان را برای اقدام تروریستی و بمب گذاری اعزام می کند و بکار میگیرد و وقتی کشته میشوند بر روی جنازه آنها تبلیغات می کنند و مرتب می گویند که مثلا فرزاد معلم بوده ولی نمی گویند که او مقدار قابل توجهی مواد منفجره را برای کشتن شهروندان سرزمینمان به همراه داشته است . این فرقه تروریستی به راحتی می گوید که زینب جلالیان نابینا شده است و هیچ ابایی ندارد که چنین دروغ بزرگی را بگوید . بسیاری از این مصادیق در پرونده پروپاگاندای سیاه این فرقه تروریستی وجود دارد که پرداختن به آنها مثنوی هفتاد من میشود.
اما به بهانه فیلم مستندی که در این رابطه از شبکه استان کوردستان پخش شده است به بخشهایی از این دروغ پردازی ها اشاره می کنیم.
برای نمونه موضوع بینایی یک عضو دستگیر شدهی پژاک به نام زینب جلالیان. جلالیان متولد ۱۳۶۱ در ماکو از توایع استان آذربایجان غربی است که در سال ۱۳۸۸ به اتهام همکاری با گروه پژاک و اعمال تروریستی به اعدام محکوم شد. محکومیت وی در سال ۱۳۹۰ به حبس ابد کاهش یافت.
یکی از این فضاسازیها را میتوان در یک رسانهی بینالمللی یافت که جلالیان خود آنرا تکذیب کرده است و آن اینکه سازمان عفو بینالملل در خرداد ۱۳۹۳ اعلام کرده که زینب جلالیان در خطر از دست دادن کامل بینایی خود به سر میبرد و به درمان فوری نیاز دارد. این رسانه اینگونه القاء می کند که؛ خانواده جلالیان تاکید دارند که مشکل بینایی زینب جلالیان پس از شکنجه آغاز شده است.
زینب در سن ۱۴ سالگی به دلیل مشکلات خانوادگی دارای مسائلی بوده که در بسیاری از نوجوانان این سن و سال وجود دارد. او توسط یکی از اعضای پ.ک.ک با دادن وعده هایی که ممکن است یک دختر ۱۴ ساله باور کند فریب داده شده و به کوهستان منتقل میشود. وی در سال ۱۳۸۶ در حالی که برای یک اقدام تروریستی به داخل کشور آمده است در کرمانشاه دستگیر میشود. جالب اینکه طبق کنوانسیون حقوق کودکان، عضویت و مشارکت افراد زیر ۱۸ سال در گروههای نظامی و به کارگیری این افراد در امور جنگی کاملا ممنوع و نقض حقوق کودکان محسوب میشود. اما سازمانهای حقوق بشری و بینالمللی بدون اشاره به اینکه چرا پکک یک دختر ۱۴ سالهی را با فریب ونیرنگ وارد یک محیط نظامی کرده و اسلحه به دست وی داده تا بجنگند؛ طرف دیگر قضیه را که به دور از واقعیت است، نقض حقوق بشر مینامند.
رسانههای به اصطلاح حقوق بشری و بعضا نهادهای بینالمللی با استناد به اخبار منتشره در این رسانهها از وضعیت خطرناک زینب از جمله از دست دادن بینایی و خونریزی شدید داخلی، اخباری را منتشر کرده بودند که اخیرا خود زینب جلالیان در فیلم منتشر شده، تمامی این اقدامات را نوعی سیاست و تجارت در خصوص وضعیت جسمانی و روحی خود توسط رسانههای بیگانه قلمداد و تکذیب کرده است.
جلالیان در فیلم منتشره گفته: در سن ۱۴ سالگی با این گروه(پکک) آشنا شدم. زیاد از سیاست نمیفهمیدم. فقط برخی چیزها را شنیده بودم.
رسانهها دربارهی من گفتند اینکه من بینایی خود را از دست دادم. زندگیم درخطر است، بیمارم. این چیزها صحت نداره، من یک مشکل جزئی داشتم آنهم چشمهایم ناخنک داشت من رفتم پیش پزشک، پزشک گفت: فعلا میتونی عملش نکنی صبر کنی تا ببینم روند پیشرفت بیماری چه جوریه.
جلالیان درخطاب به رسانههایی که خود را حامی زندانیان سیاسی و حقوق بشر میخوانند؛ گفته: وقایع و اخبار را همان طوری که هست منعکس کنید، اما متاسفانه من فهمیدم این رسانهها خیلی بزرگنمایی کردند و خیلی چیزها را به دروغ منتشر کردهاند.
برادر زینب هم در این باره گفته: رفتم ملاقات زینب، همین که دیدم سالم است، کلی خوشحال شدم؛ چون میگفتند بیناییاش را از دست داده است.
در مورد سامان نسیم هم تاکنون اخبار و گزارشات زیادی توسط این رسانهها منتشر شده که تاکنون برادر سامان آنها را تکذیب کرده و این بار هم در فیلم مذکور نقش منفی این رسانهها را مورد نقد و بازخواست قرار میدهد. امید نسیم برادر سامان نسیم در این باره گفته: گروههایی مثل کومله، پژاک و یا دمکرات که مسلح هستند و میان روستاها میگردند؛ اصلا برای ما فایدهیی ندارد غیر از مشکل. ما مشغول زندگی خودمان هستیم. آنها دائم برای ما مشکل درست میکنند، برادر ما هم یکی از آنها بود که فریب خورد. اما تا به حال هیچگونه مشکلی نه برای ملاقات و نه برای تماس تلفنی با سامان نداشتیم. شبکهها و رسانههای خارجی حرف میزنند و مینویسند، برادر سامان گفته رفتیم ملاقات نگذاشتن ملاقاتش کنیم. دروغ میگویند، تمام این شبکهها دارند دروغ میگویند.
پدر سامان هم که دلی پر خون از این رسانهها و پژاک داشت، گفته: از زمانی که سامان توسط اعضای پژاک به قندیل منتقل شده، چندین بار با دخترم و افراد دیگر رفتیم آنجا تا سامان را ملاقات کنیم، ولی آنها (پژاک) به ما اجازه دیدار ندادند. زمانیکه سامان در منطقه سردشت دستگیر شد و تلویزیون ایران عکسش را پخش کرد ما فهمیدیم و بعدش هم دولت جمهوری اسلامی با احترام با ما تماس گرفت و ما به اتفاق خانواده رفتیم و با سامان ملاقات کردیم.
اینها تنها بخشی از تکذیب ادعاها و اخبار کذبی است که رسانههای بیگانه و گروههایی همچون پژاک و پکک در این خصوص منتشر میکنند. این گروه و رسانهها حتی چهرهیی همچون فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و شیرین علمهولی را نیز فعال مدنی و سیاسی میخوانند و از آنها به شدت دفاع میکنند، این درحالیست که این افراد، هنگام دستگیری ، ۲۲ کیلوگرم موادمنفجره و ۵۷ عدد گلوله آر پی جی و ۳۰۰ نسخه پوستر رهبران گروه پژاک را به همراه داشتهاند و انفجار دو بمب در ساختمانهای فرمانداری و اداره بازرگانی کرمانشاه در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۹ و انفجار خط لوله گاز صادراتی ایران به ترکیه از اقدامات این گروه بوده است.
برادر فرهاد وکیلی در مورد پنهان کردن مواد منفجره در یک کیسه در باغ برادرش فرهاد گفته و اینکه باغبان هم در این فیلم به صراحت این موضوع را تاکید میکند. حتی خود فرزاد کمانگر هم به وجود این مواد منفجره که توسط خود وی، فرهاد وکیلی و علی حیدریان در باغ فرهاد زیر خاک پنهان شده، اذعان کرده است.
جهانبخش وکیلی برادر فرهاد وکیلی در این باره گفته: هرکسی تحت هر عنوانی اقدام به انفجار بکند و کاری بکنه که پیشرفت اقتصادی و سرمایهگذاری در کوردستان متوقف بشود، من محکوم میکنم حتی اگر برادرم باشد. علی حیدریان برای ماموریتی که از سوی گروه به وی محول شده بوده، به تهران میرود، با یک پیکان پژو مدل پائین با شخصی دیگری به نام کمال. در تهران فرزاد با اینها ملاقات میکند. در پارکینگ، نیرو انتظامی مشکوک میشود به شمارهی ماشین که احتمال دارد بار قاچاق حمل کند. کمال فرار میکند و علی و فرزاد دستگیر میشوند. پلیس در ماشین مواد منفجره پیدا میکند.
جهانبخش وکیلی درمورد این اقدام تروریستی فرزاد گفته: اگر فرزاد هرسال ۵ دانشآموز تحویل جامعه میداد که معتاد نباشند. این خدمت بود نه اینکه فرزاد را بفرستند دینامیت کار بگذارد. درست نیست اصلا یه معلم به دینامیت دست بزند. معلم قلم تو دست دارد و اگر قلم از دستش افتاد دیگر وای به حال ملت.
به نظر می رسد ادعاهای نخ نما شده و قدیمی که بارها از سوی انواع و اقسام گروه های تروریستی و فرقه های انحرافی برای کتمان حقیقت به کار برده شده است دیگر اثری ندارد . افکار عمومی به مدد ابزارهای متنوع اطلاع رسانی دیگر فریب دروغ پردازی این گروه ها را نمی خورند و خورشید برای همیشه زیر ابر نمی ماند و واقعیت روزی سر بر خواهد آورد .