هفتهنامه تایم در تحلیل چرایی وضعیت به وجود آمده برای ترکیه ناشی از ترورهای اخیر به چهار نکته اشاره کرده است. بحران سوریه و دخالت بدون اندیشه و تامل اردوغان در این بحران؛ مشکل کردهای ترکیه و به تبع آن کردهای عراق و سوریه که هنوز به نام ترک کوهی معرفی میشوند و تا کنون در حد مطلوبی امکان جذب در جامعه ترکیه را پیدا نکردهاند؛ پدیده و مساله داعش که بنیادگراترین نیرویی است که در این سالها شاهد آن بودهایم و بالاخره وضعیت ژئوپولتیک ترکیه را به عنوان چهار عامل کلیدی در فهم اتفاقات این کشور معرفی کرده است. ولی به نظر نمیرسد که این عوامل به تنهایی برای فهم اقدامات تروریستی پیاپی در ترکیه کفایت کند.
مساله تا حدی به سیاستهای کلان دولت حزب اعتدال و توسعه ترکیه مربوط میشود. سیاستهایی که بهشدت تناقضآمیز است. اردوغان و حزب او درصددند که از یک سو رهبری سیاسی جهان اسلام را به دست آورند، به همین دلیل به سرعت در پی حمایت از بهار عربی در مصر و تونس و لیبی برآمدند، و وقتی هم به سوریه رسیدند، گویی که آن حکومت آماده سقوط در دامان آنکارا است، در نتیجه به سرعت خواهان استعفای بشار اسد شدند و آستینهای خود را برای حمایت از اسلامگرایان معترض بالا زدند. پیش از آن هم با ارسال کمک به غزهای که تحت محاصره اسراییل بود، و کشته شدن برخی از نیروهای مردمی ترکیه در حین ارسال این کمکها به دست کوماندوهای اسراییل، محبوبیت اردوغان هم در کشورش و هم در جهان اسلام در اوج بود. ولی این سیاست در بطن خود حاوی تعارضاتی جدی بود. چرا که این فقط یک رویه سیاست ترکیه بود و چشم دیگر ترکیه به اتحادیه اروپا و عضویت در آن و همپیمانی با ناتو بود، در حالی که این دو سیاست با یکدیگر و به طور مشخص حمایت از تندروهای اسلامی با گرایش به غرب تطبیق نداشت. به علاوه بحران سوریه و عراق در قالب مورد نظر ترکیه پیش نمیرفت و نمیتوانست هم مطابق نظر آنان باشد. بنابراین ترکها و اردوغان به سرعت دچار تناقضات سیاسی خود شدند. ابتدا در مصر و هنگامی که با کودتای سیسی علیه محمد مرسی مخالفت کردند، دچار بحران شدند. سپس نحوه همکاری و همراهی آنان در سوریه با غرب دچار مشکل شد.
در عراق و در قضیه کوبانی با تناقض دیگری در زمینه کردها مواجه شدند. از موضوع ضدیت با اسراییل طرفی نبستند. در قضیه یمن دنبالهروی عربستان شدند. در قضیه ساقط کردن هواپیمای روسی و کشتن خلبان آن دچار نوعی توهم شدند و اقتصاد و سیاست ترکیه را دربست در بحران فرو بردند. اقدامات تروریستی تندروها در اروپا بار سنگینی را به آنان وارد کرد. ولی زمان برای مقابله با تروریستها در ترکیه از دست رفته و دیر شده بود، زیرا با وجود قدرت زیاد ارتش و نیروهای امنیتی ترکیه، تروریستها از سالها پیش از آزادی عمل کافی در ترکیه برخوردار بودند و توانستند جا پای محکمی در آنجا برای خود ایجاد کنند. در واقع ترکیه تبدیل به تالار بورس تروریسم شد. سه نفری که در جریان حمله اخیر به فرودگاه ترکیه کشته شدند از داغستان، قرقیزستان و ازبکستان بودند. کشورهایی که قرار بود مردم آنجا زیر چتر تمدن ترکیه بزرگ قرار گیرند، و با آزادی تمام در ترکیه فعالیت میکردند، غافل از اینکه آنان بیش از آنکه مجری اهداف اردوغان و حزب عدالت و توسعه باشند، مجری اهداف خود هستند و به همین دلیل هنگامی که سیاستهای ترکها به بنبست رسید، و در پی تغییر سیاست برآمدند، ترورهای ضد ترکیه نیز آغاز شد. پرسشی که در اینجا میتوان طرح کرد این است که چرا اقدامات مشابه و در این اندازه در اردن یا کویت و امارات متحده، قطر و حتی عربستان انجام نمیشود؟ در حالی که نیروهای امنیتی ترکیه بسیار قوی هستند. پاسخ این است که تروریستها از پنج سال پیش در ترکیه لانه کردند و آزاد بودند و نیروهای امنیتی ترکیه کاری به آنها نداشتند، به امید اینکه آنان علیه همه باشند جز ترکیه. ولی طبیعی است که اگر ترکیه بخواهد حمایت خود را از آنان قطع کند، به سرعت واکنش نشان خواهند داد. اتفاق مشابهی که پیش از این در پاکستان و در حمایت از طالبان رخ داده بود.
برقراری روابط با اسراییل و نیز عذرخواهی از روسیه و پوتین نمونه روشن تغییر سیاست از سوی اردوغان است. کافی است که به چند ماه پیش مراجعه کنیم و به یاد آوریم که اردوغان چگونه علیه روسیه موضع گرفت و خشم پوتین را برانگیخت، و امروز چگونه نامه عذرخواهی مینویسد. ولی مشکل اینجاست که نیروهایی که از چند سال پیش در ترکیه با فراغ بال فعالیت میکردند، و تغییرات اخیر را در سیاست ترکیه نمیپسندند، و به نفع خود نمیدانند، در برابر آن واکنش نشان میدهند و نیروهای امنیتی ترکیه نیز قادر نیستند که به راحتی با آنان مبارزه کنند، زیرا این نیروها از ورای مرزهای ترکیه به آنجا نمیآیند، بلکه از مدتها پیش در آنجا زندگی کردهاند و جزیی از محیط ترکیه شده بود. این مشکلی است که پیش از این در پاکستان بوده و اکنون عربستان هم البته به نسبت کمتری با آن مواجه است. چرا که منشأ تروریسم برای آنان داخلی است. همچنان که حتی در اروپا و امریکا نیز تروریستها در اصل ریشه و منشأ داخلی داشتند و دارند و نه ریشه خارجی.