مجید مرادی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی مینویسد: جبهه جدیدی متشکل از ترکیه و ایران و روسیه در حال شکلگیری است و بعید نیست که آسمان حلب هم شاهد بازگشت سوخوهای روس باشد که خلبانانش بیمی از هجوم جنگندههای ترکیه نخواهند داشت.
کوردپاریز،مردمی که در بخش شیعه نشین بیروت و یا دمشق همزمان با اعلام کودتای نظامی جمعه شب گذشته در ترکیه به شادی کنان به خیابان ریخته بودند از زیان های پیروزی کودتاچیان فتح الله گولن تصوری نداشتند و نمی دانستند که شکست این کودتا چه نتایج تعیین کننده ای در سطح منطقه و به ویژه در سوریه خواهد داشت و ورق را به سود دولت بشار اسد و حزب الله برخواهد گرداند.
اکنون با گذشت یک هفته از کودتای شکست خورده نظامیان گولن در ترکیه نقشه پیمان های منطقه ای در حال دگرگونی جدی است که مهم ترین وجه آن تغییر جهت قطب نمای کشتی آنکارا به سوی شرق یعنی ایران و روسیه و بی اعتمادی به اردوگاه غرب و عرب است. دیپلماسی ایرانی در طی ساعات سرنوشت ساز گرگ و میش کودتا کارآمدی و دقت خود را نشان داد و با موضعی اصولی توانست اعتماد همسایه ترک خود را که ساز مخالفش در موضوع سوریه دیرگاهی برای پروژه منطقه ای ایران آزارنده بود به خود جلب کند.
البته ناگفته پیداست که مشکلات داخلی ترکیه در دوران پساکودتا که البته هنوز خطر در گرفتن نزاعی داخلی در آن کاملا برطرف نشده و برقراری اوضاع فوق العاده خود دلیل این شکنندگی است، جایی برای رییس جمهور اردوغان برای پی گرفتن سیاست معروفش در سوریه – یعنی نابودی بشار اسد و حمایت از مخالفان – باقی نمی گذارد.
از این رو نظام سوریه و هم پیمانانش فرصت کنونی را مناسب ترین زمان برای پیشروی در جبهه حلب و نابودی تروریست ها یا بیرون کردن آنها از این منطقه راهبردی تشخیص داده اند و پیروزی های به دست آمده در این جبهه چنان برق آسا بوده که اکنون که تنها دو سه روزی به پایان ماه جولای مانده است در بیروت از اضافه شدن مناسبت پیروزی در حلب، به پیروزی در جنگ سی و سه روزه منتهی به ژوییه ۲۰۰۶ سخن می رود.
اما شکست کودتا و بازگشت اردوغان چه تاثیری در پیشرفت ارتش سوریه و هم پیمانانش در حلب دارد؟ در پاسخ باید گفت که از ماه ها پیش موضوع بازپس گیری حلب از سوی ارتش سوریه و نیروهای حزب الله و ایران و جنگنده های روس بیش از آن که موضوعی نظامی و مرتبط با معادلات قدرت میدانی باشد با اراده های سیاسی گره خورده بود. بدین ترتیب که با توجه به جایگاه یگانه حلب به عنوان نماد سوریه و مهم ترین استان و شهر و بلکه پایتخت اقتصادی این کشور هر گونه تغییری در وضعیت این منطقه بازتابی مستقیم بر تمام سرزمین سوریه و معادلات قدرت در آن دارد. و از این رو تا پیش از کودتا از دست دادن حلب برای رجب طیب اردوغان به مثابه شکستی بزرگ تلقی می شد و موضع بشار را در مقابل مخالفانش که مورد حمایت ترکیه بودند تقویت می کرد.
به یاد داریم که در دو سال نخست ناآرامی های سوریه که هنوز حلب آسوده از امواج این ناآرامی ها بود نظام سوریه خطر چندانی را حس نمی کرد و همواره از آرامش حلب به عنوان دلیل و نشانه آرامی اوضاع یاد می کرد. اما زمانی که حلب به دست مخالفان سقوط کرد دمشق هم خود را در معرض سقوط دید.
این وضعیت نمادین بی بدیل شهر حلب سبب شد تا ترکیه از همه امکاناتش برای جلوگیری از بازگشت آن به آغوش نظام سوریه جلوگیری کند و در این راه موفق هم شد و در حالی که در دو ماه پیش نیروهای ارتش و هم پیمانانش در آستانه بازپس گیری این منطقه راهبردی بودند ناگهان فشارهای رجب طیب اردوغان به امریکایی کارساز شد و آنها هم تابلوی قرمزشان را جلوی روس ها گرفتند و راه پیشروی در جبهه حلب را مسدود اعلام کردند.
در نتیجه تن دادن روس ها به چراغ قرمز امریکایی ها حجم خسارت های ایران و حزب الله و ارتش سوریه فزونی گرفت و البته این امر نتیجه قطع رابطه میان اتاق فکر نظامی و اتاق فکر سیاسی و استراتژیک است و به گمانم ایران و حزب الله هزینه خوش بینی های مفرط خود به روسیه و درک غیردقیق خود از دیپلماسی نظامی روسیه در سوریه را پرداختند. تصور غالب در ایران و حزب الله از پوتین این بود که او بی توجه به خواست امریکایی ها و شاید هم صرفا بنا به درخواست ایران وارد معرکه سوریه شده است در حالی که امریکایی ها از مدت ها پیش چراغ سبزشان را به روس ها برای دخالت نظامی در سوریه نشان داده بودند و حتی رصد مواضعشان پس از نخستین بمباران های مواضع مخالفان اسد از سوی جنگنده های روس از خوشنودی امریکایی حکایت می کند. اما زمانی که این بمباران ها همراه با کمک های نظامی یا مستشاری ایران و حزب الله در حال برگرداندن اوضاع در حیاتی ترین جبهه سوریه بود عامل ترکی مانع شد.
مواضع متناقض روس ها هم نشان می دهد که جز چراغ قرمز امریکایی ها که از تغییر معادلات سوریه به نفع نظام نگران بودند و حساب هم پیمانان منطقه ای شان مانند ترکیه و عربستان را می کردند عامل دیگری برای پا پس کشیدن ناگهانی شان وجود نداشت، زیرا در همان حال که پایشان را از جبهه سرنوشت ساز حلب تحت فشار امریکایی ها پس کشیدند و اعلام کردند که خلبان ها و جنگنده های سوخوی خود را از پایگاه نظامی حمیمیم لاذقیه به مسکو فراخوانده اند به فاصله کوتاهی در عملیات بازپس گیری شهر تدمر (پالمیرا) از دست داعش شرکت می کنند و حتی سعی می کنند که هم پیمانان بشار اسد را به سوی جبهه ادلب بکشانند که با اصرارشان و به ویژه اصرار حزب الله مواجه می شوند که اولویت با حلب است. حزب الله هم البته به اهمیت نظامی و روانی پیروزی در جبهه حلب چشم داشته و پیروزی در این جبهه را مساوی با بازپس گیری مزارع شبعا از دست اسراییل می دیده است اما محاسبات دیگری در میان بود که عملا مانع از تحقق این رویا می شد.
امروز با تحولی که به ویژه در هفته گذشته – یعنی در دوره پسا کودتا- در ترکیه رخ داده، ورق برگشته و آن سبو بشکسته و آن پیمانه ریخته است. همزمان با حمله گاز انبری ارتش سوریه و هم پیمانانش به شرق حلب و محاصره کامل تروریست ها در این منطقه و بریدن راه امداد رسانی به آنان جبهه جدیدی متشکل از ترکیه و ایران و روسیه در حال شکل گیری است و در این وضع بعید نیست که آسمان حلب هم شاهد بازگشت سوخوهای روس باشد که خلبانانش این بار بیمی از هجوم جنگنده های ترکیه نخواهند داشت. اکنون زمان مناسب برای تغییر آرایش قوا در سوریه و منطقه فراهم است.
منبع : دیپلماسی