کوردپاریز/ کانون تفکر ایران نشستی تحت عنوان فردای روشن درباره تأثیرات کودتای نافرجام ترکیه بر سطح داخلی این کشور و همچنین منطقهای و بینالمللی با حضور دکتر احمد کاظمی، دکتر داریوش صفرنژاد و دکتر سیدرضامیرطاهر برگزار کرد. دکتر داود عامری، رئیس جلسه در ابتدای این جلسه با اشاره به اینکه مقام معظم رهبری و مسئولان نظام جمهوری اسلامی همواره بر تنظیم روابط هوشمندانه و خردمندانه از سوی جمهوری اسلامی با کشور همسایه ترکیه تأکید کردهاند، گفت: بررسی و کالبد شکافی عواقب و نتایج کودتای نافرجام در ترکیه باعث میشود تا ترکیه و رفتارش را بهتر بشناسیم و بدین طریق میتوانیم روابطمان را با این کشور بهتر و شایستهتر تنظیم کنیم. مشروح این نشست را میخوانید.
تبعات داخلی کودتای نافرجام
مقدمه کوتاهی در مورد علت شکست کودتا در ترکیه بگویم. به نظر من هفت دلیل باعث شد تا کودتا در ترکیه شکست بخورد که مهمترینش آمادگی دولت ترکیه برای این کودتا بود یعنی هر انسان عملگرایی مثل اردوغان در ترکیه کافی بود که نگاهی به تاریخ این کشور داشته باشد و وقتی میدید که ارتش ترکیه از سال ۱۹۶۰ بعد از چهار کودتای موفق علیه احزاب حاکم انجام داده، هوشیارانه عمل میکرد.
اردوغان با توجه به این سابقه و با توجه به گزارشات اطلاعاتی که مراکز اطلاعاتی و امنیتی ترکیه داده بودند و همچنین با توجه به نوع روابطی که از سال ۲۰۰۲ با ارتش داشت آمادگی کودتا و احتمال کودتا را میداد ولی زمان و تاریخ دقیقش را نمیدانست و به خاطر همین، برای کودتا از قبل برنامه داشت و همین بسیاری از کارشناسان را در داخل کشور ما به اشتباه انداخت که این کودتا نمایشی بوده ولی کودتا نمایشی نبوده بلکه آمادگی و برنامهریزی برای بعد از کودتا خیلی دقیق بوده است.
غیر از این عامل، مردم نمیخواستند تجربیات دهههای گذشته تکرار شود. حضور مردم در میدانها به معنای حمایت از اردوغان نبود بلکه حمایت از سیاسیون در برابر نظامیون و مخالفت با پسرفت ترکیه بود. از دیگر دلایل ناکامی کودتا، اختلاف در ارتش بود که برخلاف کودتاهای قبلی ارتش یکدست نبود.
یکی دیگر از عواملی که باعث ناکامی کودتا شد به احزاب مخالف بر میگردد. در گذشته ارتش همواره با حمایت یکی از احزاب لائیک خصوصاً حزب خلق کودتا را انجام میداد که در این کودتا شاهد چنین حمایتی به دلایل مختلف از سوی احزاب رقیب و مخالف ازدوغان نبودیم و عامل آخر پاکسازیهایی است که اردوغان و حزب عدالت و توسعه از سال ۲۰۰۲ به بعد انجام داده بودند، این عوامل مجموعا باعث شکست کودتای ارتش در ترکیه شد.
اما تبعات داخلی این کودتا را میشود از بعد اقتصادی و سیاسی در نظر گرفت؛ از بعد اقتصادی مهمترین تأثیر این کودتا تأثیرگذاری منفی بر بحث گردشگری در ترکیه بود. در دو سه سال اخیر صنعت گردشگری به عنوان مهمترین منبع درآمد و بودجه در ترکیه ضربات مختلفی خورده است یعنی میشود کودتا را به عنوان ششمین ضربه در پیکره صنعت گردشگری در ترکیه در نظر گرفت. پیش از این بحث حمایت ترکیه از تکفیریها و شناخته شدن ترکیه به عنوان یک کشور ترانزیتکننده تکفیریها، انتخابات زودهنگام سال گذشته، انفجارها در استانبول و آنکارا و مناطق جنوب شرق ترکیه، آوارگان سوریه و تأثیری که بر وضعیت اجتماعی ترکیه و تشدید درگیری نظامی با کردها بر صنعت گردشگری ترکیه داشتند و کودتا به عنوان ششمین عامل بر این موضوع تأثیر گذاشت.
شاهد هستیم که روند رشد اقتصادی ترکیه کاهش شدید ۱۳ درصدی داشته و به خاطر همین ایلدریم نخستوزیر ترکیه طرح ایجاد و تأسیس صندوق حمایت از رشد اقتصادی در ترکیه با چندین میلیارد دلار فاینانس را مطرح کرد و به دنبال آن شاهد مذاکرات ترکیه برای از سرگیری تورهای گردشگری از کشورهای مختلف از جمله ایران بودیم.
یکی از مهمترین تبعات سیاسی بحث تضعیف احزاب رقیب بوده است. در طول تاریخ سیاسی ترکیه خصوصاً قبل از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه ما شاهد بودیم که شرایط ائتلاف بین احزاب لائیک در ترکیه زیاد بوده اما بعد از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه دلایل مختلف از جمله بحرانهای داخلی به خصوص در حزب جمهوریخواه باعث شد این احزاب مقابل حزب عدالت و توسعه نتوانند در انتخاباتهایی که بعد از ۲۰۰۲ برگزار شد، ائتلافی تشکیل دهند.
به نظرم با فضای امنیتی، روانی، اجتماعی و سیاسی که بعد از کودتا در ترکیه ایجاد شده روند تضعیف احزاب لائیک در ترکیه تشدید میشود.
عامل داخلی دیگر که از کودتا تأثیر پذیرفته بحث رسانههاست به هر حال ترکیه از لحاظ تنوع و تعدد رسانهها در دنیا یک کشور تقریباً کم مشابه است یعنی تعدد تلویزیون، رادیو و رسانههای مختلف دیداری و شنیداری در ترکیه زیاد است. قبل از کودتا یکی از مهمترین چالشها و جنجالهایی که درباره شخص اردوغان در داخل ترکیه مطرح بود و گاهی به خارج از ترکیه کشیده میشد بحث درگیری ایشان با اصحاب رسانه و خبرنگاران بود. گزارشات متعددی از سوی سازمانهای ذیربط بینالمللی طی سه سال اخیر منتشر شده که ترکیه را زندان خبرنگاران معرفی کردهاند.
اردوغان به بحث رسانهها و تبلیغات به شدت حساسیت دارد، کودتا شرایطی را فراهم کرد که سه خبرگزاری مهم، ۱۶ شبکه تلویزیونی، ۲۳ رادیو و ۴۵ روزنامه در ترکیه تعطیل شدند. یعنی عملاً جامعه چند صدایی رسانهای ترکیه با این تعطیلیهای بیسابقهای که در طول تاریخ جمهوری ترکیه بینظیر بوده یکدست شد.
از دیگر تبعات داخلی کودتا افزایش تحرکات اردوغان برای حذف یا تضعیف دولت موازی و دولت سایه در ترکیه است. ما در ادبیات سیاسی ترکیه قبل از حزب عدالت و توسعه یک واژه دولت سایه را داشتیم مبنی براینکه غیر از دولتی که رسماً سر کار است دولت سایهای در ترکیه سر کار است که مجموعهای از محافل و مراکز لائیک مثل دادگاه قانون اساسی، ارتش، بخشهایی از قوهقضائیه و مقننه در آن نقش داشتند و دولت را اداره میکردند که بیشتر همان جریان سکولار غربگرای ضد اردوغان بود اما بعد از کودتا اردوغان با برنامهریزیهایی که از قبل داشت برای حذف کامل این دولت سایه تلاش میکند.
یکی دیگر از تبعات کودتای نافرجام در قوه قضائیه قابل مشاهده است که همان فروشکستن هیبت دادگاه قانون اساسی است. در بحث قوه مقننه کودتا شرایطی را فراهم کرد که بشود قانون لغو مصونیت ۱۵۸ نماینده که از قبل از کودتا تصویب شده بود و بسیار جنجالی و بینظیر بود، اجرا شود.
همچنین رفع بخشی از موانع تبدیل نظام پارلمانی ترکیه به نظام ریاستی مورد نظر اردوغان یکی از تبعات تلقی میشود. این کودتا همچنین احتمال انشعاب حزبی از حزب عدالت و توسعه را کاهش داد. از نتایج مهم دیگر کودتای نافرجام تحقیر ارتش و دودستگی در ارتش ترکیه است.
چشم انداز موضوع را با این فاکتورها مطرح میکنم که آیا میشود گفت کودتا بر افزایش و تقویت ثبات در داخل ترکیه تأثیر گذاشته است یا اینکه موجب بیثباتی بیشتر میشود؟ آنچه مشخص است نظام ترکیه نظام شبه دموکراسی است.
نظامهای شبه دموکراسی نظامهایی هستند که هم مؤلفههای نظام اقتدارگرا را دارند هم مؤلفههای دموکراسی را دارند. کودتای ترکیه و شرایط بعد از آن کفه رفتارهای اقتدارگرا در نظام شبه دموکراسی را نسبت به رفتارهای دموکراتیک افزایش داد. ثبات در ترکیه همیشه متأثر از نوع روابط کردها، علویها با دولت مرکزی، توازنی که بین شرق و غرب ترکیه و همچنین توازنی بین سکولارها و اسلامگراها بوده است.
به نظر میرسد که کودتای ترکیه موجب تشدید رفتارهای اقتدارگرایانه علیه کردها و علویها خواهد شد اگر چه به خاطر سیاستهای اقتدارگرایانه اردوغان و سرکوبها و تصفیههایی که در بخشهای مختلف دانشگاهی، قوای مقننه و قضایی و وزارتخانهها شده به نظر میرسد نوعی ثبات پلیسی در ترکیه قابل پیشبینی است ولی این در درازمدت و میان مدت قابل پیش بینی نیست.
مطمئنا لائیکها خود را بازخواهی خواهند کرد و اگر اردوغان با این روند ادامه دهد از آن آرای ۵۰ درصدی و شرایط دو قطبی که جامعه ترکیه دارد حداکثر استفاده را خواهند کرد و خواهند توانست به قدرت برسند.
تأثیر کودتای نافرجام بر سیاست منطقهای ترکیه
دکتر داریوش صفرنژاد
سرفصلهای رفتار منطقهای ترکیه را میتوان در ۱۱ عنوان بیان کرد. این رفتارها یکی در قبال موضوع سوریه و محور مقاومت است، دیگری در قبال بحث عراق است، سومی در رابطه با رژیم صهیونیستی و مسئله فلسطین است، چهارمی روسیه، پنجمی قبرس ترکنشین، ششمی مناطق آسیای میانه قفقاز و بالکان، هفتمی یونان و بلغارستان، هشتمی جمهوری اسلامی،نهمی یمن، بحرین و شورای همکاری خلیج فارس، دهمی عربستان و یازدهمی نیز مربوط به مدیریت مرکزیت جنوب شرق ناتو که در ترکیه قرار دارد است.
بعد از وضعیتی که در داخل ترکیه رخ داده و روندی که به سمت سرکوب پیش میرود، حاکمیت فعلی در ترکیه نیازمند این است که در حوزه منطقهای یک تعامل و مماشات را به عنوان راهبرد اتخاذ کند. البته این تعامل و مماشات یک استثنایی خواهد داشت به نام سوریه و محور مقاومت. در واقع سوریه و محور مقاومت، برای ترکیه به عنوان یک پاشنه آشیل محسوب میشود و تا زمانی که اردوغان سر کار است در ترکیه رفتار این کشور در قبال سوریه و محور مقاومت تغییر نخواهد کرد. احتمال دارد با رکود مواجه شود و سرعت آن نسبت به گذشته آرام شود اما در فرصت مناسب این مسئله را جبران خواهد کرد.
اردوغان خود را احیاگر احیای مجدد خلافت عثمانی میداند و سوریه را دروازه این احیا تعریف کرده است بنابراین آن راهبرد تعامل و مماشات منهای بحث سوریه و محور مقاومت در سایر ابعاد منطقهای و حتی در موضوع عراق برای ترکها ادامه خواهد داشت، چراکه احیای خلافت اسلامی چیزی است که اردوغان به هیچ وجه کنار نخواهد گذاشت. من معتقدم اگر حتی حادثه بزرگتر از این کودتا رخ دهد اردوغان در این محور کوتاه نخواهد آمد. با توجه به این موارد، جمهوری اسلامی در تنظیم روابط با ترکیه حتماً باید دو راهبرد داشته باشد؛یک راهبرد دوجانبه و یک راهبرد منطقهای. خوشبختانه، جمهوری اسلامی بعد از ۳۸ سال به این بلوغ رسیده که به عنوان بازیگر بینالمللی بتواند در قبال یک کشور یا یک موضوع چند راهبرد مکمل و همپوشان همدیگر اتخاذ کند.
بالاخره در ترکیه بعد از حدود یک قرن حکومت نظامیون، حزبی سر کار آمده که شعار اسلامی میدهد اما از نوع سکولارش است. تغییر ادبیات از لائیک و بیدینی به اسلامگرایی بالاخره روندی بوده که کشور ما هم در آن دخیل بوده و شاید این مسئله باعث شده که بعضیها نسبت به تحولات ترکیه با خوشبینی نگاه کنند اما همین ترکیه پنج سال و نیم است که به یک بازیگر نیابتی از طرف خصم امروز ما امریکا، اروپا، غرب، رژیم صهیونیستی و عربستان تبدیل شده است.
نگاه به این دو مقوله و مدیریت این دو در کنار هم، هم در حوزه سیاست خارجی و هم در حوزههای دفاعی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی باید مدنظر قرار بگیرد. یعنی جمهوری اسلامی دارد به مرحلهای میرسد که در قبال کشورهای مختلف که در حوزه محیط منافع ملی، راهبردی و امنیتی هستند چند راهبرد همپوشان را در کنار همدیگر اتخاذ کند و نگاهش به مسائل تکبعدی نباشد.
به هر حال ما چه بخواهیم چه نخواهیم ترکیه یکسری ظرفیتهای منطقهای دارد. در یکی از این ظرفیتها ما هم دغدغهای داریم به نام مقوله کردی. اگر کردها در سوریه به آبهای آزاد متصل شوند به معنای تحقق آرزوی چند ده سالهشان است. عواقب آن میتواند دامان ترکیه و بعد از ترکیه ایران را بگیرد. اینجاست که ما با ترکها دغدغه مشترک منطقهای داریم و میتوانیم همکاری کنیم.
پیامدها و ابعاد بینالمللی کودتای نافرجام در ترکیه
دکتر سید رضا میرطاهر
با توجه به حوزههای تعامل ترکیه در حوزه بینالمللی، به نظر میآید بیشترین تأثیرها در اثر وقوع کودتای ۱۵ ژوئیه در ترکیه در سه حوزه متفاوت تاکنون رخ داده و خواهد داد. حوزه اول حوزه روابط ترکیه با اتحادیه اروپا است، حوزه دوم حوزه روابط ترکیه با امریکاست به عنوان مهمترین متحد فرا آتلانتیکی ترکیه و حوزه سوم حوزه تعاملات و روابط ترکیه با روسیه است.
از زمانی که کودتای نافرجام ۱۵ ژوئیه در ترکیه اتفاق افتاد ما شاهد تنش در روابط آنکارا با بروکسل بودیم. دلیل این تنش به دو مسئله عمده برمیگردد. مسئله اول به انتقاد شدید ترکیه از واکنش منفعلانه و سرد اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی در قبال وقوع کودتا بر میگردد. در واقع ترکها انتظار داشتند اروپاییها به عنوان نزدیکترین شریکشان در قاره اروپا مخصوصاً خود اتحادیه اروپا واکنش بسیار فعالانهتر و پویاتری را در حمایت از دولت آنکارا نشان دهند و کودتا را به عنوان یک اقدام در واقع خلاف دموکراسی محکوم کنند اما عملاً ترکها شاهد این بودند که اروپاییها و مخصوصا سران کشورهای بزرگ اروپایی به ویژه آلمان، فرانسه و انگلیس واکنش بسیار خنثایی در قبال این مسئله از خودشان بروز دادند. همین مسئله در کنار سفر نکردن هیچ یک از مقامات بلند پایه اروپایی به آنکارا جز رئیس شورای اروپا باعث شد که ترکها به شدت از این رویکرد اتحادیه اروپا انتقاد کنند.
دومین عامل تنش بین آنکارا و بروکسل برمیگردد به مسئله انتقاد شدید اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی از نحوه برخورد دولت آنکارا با کودتاگران یا عواملی که به طور مستقیم و غیرمستقیم در کودتای نافرجام ۱۵ ژویئه دست داشتند. به اذعان خود ترکها از نهادهای مختلف اعم از ارتش، دادگستری، پلیس، آموزش و پرورش بخش آموزش عالی و بسیاری از بخشهای دیگر حدود ۱۶ هزار نفر دستگیر شدند و حدود ۷۲ هزار تا ۸۰ هزار نفر از کار برکنار یا معلق شدند. طبیعتاً این اقدامات دولت آنکارا از دیدگاه اتحادیه اروپا هم برخلاف توافقات قبلی اتحادیه اروپا با ترکیه تلقی میشود که در قالب فصول سی و پنجگانه روند پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا مطرح بوده و ترکیه از سال ۲۰۰۵ میلادی تا الان در واقع تلاش کرده بود که در راستای پیوستن به اتحادیه اروپا این شروط یا فصول را محقق کند. یکی از مهمترین مسائلی که در این زمینه مطرح بود لغو مجازات اعدام در ترکیه است که در واقع یکی از شروط کلیدی یا حیاتی اتحادیه اروپا برای عضویت آنکارا در اتحادیه اروپا محسوب میشود. ما شاهد این بودیم که مقامات ترکیه خصوصاً اردوغان صراحتاً از بحث احیای مجدد مجازات اعدام سخن به میان آوردند و همین مسئله انتقاد بسیار شدید اتحادیه اروپا را برانگیخته است. از طرف دیگر، در داخل اتحادیه اروپا میشود گفت یک نوع شکافی وجود دارد. این شکاف به این ترتیب است که کشورهای ژرمنیک مخصوصاً آلمان – به دلیل اینکه آلمان بزرگترین کشور اتحادیه اروپا و مهمترین اقتصاد اتحادیه اروپا محسوب میشود طبیعتاً موضعگیری آلمانها در قبال تحولات ترکی نقش کلیدی در جهتگیری کلی اتحادیه اروپا در قبال تحولات ترکیه خواهد داشت- موضعگیریهای بسیار منفی در قبال تحولات ترکیه اتخاذ کردند. حتی اخیراً اشتاین مایر وزیر خارجه آلمان مذاکرات میان آلمان و ترکیه را به مذاکرات میان موجودات دو سیاره متفاوت تشبیه کرد که هیچ کدام حرف طرف مقابل را نمیفهمد. از آن طرف شما شاهد مواضع متناقضی هستید یعنی کشور سوئد صراحتاً اعلام میکند ما خواهان ادامه روند عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا هستیم و کشور اسلوونی هم موضع مشابهی را اتخاذ میکند، لذا این مسئله اکنون به یکی از منابع تعارض در داخل اتحادیه اروپا تبدیل شده است.
بحث دوم به تنشهای ایجاد شده در روابط ترکیه و امریکا پس از کودتای نافرجام میپردازد که به دو مسئله عمده برمیگردد؛ نخستین مسئله اتهام بزرگی است که مقامات ترک به امریکا در زمینه دخالت مستقیم یا غیرمستقیم واشنگتن وارد کردند. امریکایی این اتهام را بیاعتبار تلقی کردند. اما ترکها مدام روی این مسئله پافشاری میکنند مخصوصاً اینکه ترکها مدعی هستند چند فروند از هوایپماهای F16 که در شب کودتا و روز بعد از کودتا عملیات انجام دادند از پایگاه هوایی اینجرلیک که در سیطره و تسلط امریکاست، پرواز کردهاند و ترکها میگویند غیرممکن است پروازهایی از این پایگاه صورت بگیرد بدون اینکه مقامات پایگاه در این مورد بیاطلاع باشند.
محور دوم و مهمتر اختلاف امریکا و ترکیه در مقطع کنونی به بحث خیلی مهمتری برمیگردد و آن در واقع آینده فتح الله گولن رئیس مخالفان دولت ترکیه است که الان چندین سال است در ایالت پنسیلوانیای امریکا به سر میبرد. اردوغان مدعی است عامل اصلی پشت پرده یا مغز متفکر کودتای اخیر در ترکیه آقای فتح الله گولن بوده و بارها خواهان استرداد گولن از امریکا شدهاند اما امریکاییها ابتدا گفتند که باید شواهد و مدارکی در این زمینه از سوی دولت ترکیه ارائه شود تا ما در این زمینه اقدام کنیم به رغم اینکه اسنادی داده شده اما به نظر نمیآید که امریکا حاضر شود گولن را به آنکارا پس بدهد.
جمعبندی من از روابط ترکیه با دو متحد اصلی اروپایی و فراآتلانتیکی این است که تنش ایجاد شده ادامهدار خواهد بود و روند رو به کاهشی نخواهد داشت. مسئله دیگری که لازم میدانم به آن اشاره کنم موضع ناتو است. ترکیه ستون جناح جنوبی ناتو محسوب میشود و بعد از امریکا بزرگترین ارتش را در ناتو دارد لذا ترکیه و عضویت ترکیه در ناتو اهمیت بسیار زیادی برای این پیمان دارد اما نکته جالب این است که روابط ترکیه با ناتو هم در پی این کودتا دچار تنش شد به خاطر اینکه استاتن برگ دبیر کل ناتو کودتا را محکوم کرد اما همانند اروپاییها رویکرد دولت آنکارا در زمینه برخورد و سرکوب کودتاچیان را محکوم کرد و همین مسئله در واقع واکنش منفی دولت ترکیه را به همراه داشت ولی آخرین موضعگیریای که ما از سوی ناتو مشاهده کردیم این بود که کماکان بر نقش مثبت ترکیه در ناتو و ادامه روابط ترکیه و ناتو تأکید کرد. اما درباره موضوع آخر، یعنی رابطه ترکیه با روسیه همانطور که مستحضر هستید بعد از کودتا اولین سفر خارجی اردوغان روز سهشنبه ۱۹ مرداد به سن پترزبورگ بود و ایشان با پوتین رئیسجمهور روسیه دیدار کرد البته زمینه احیا یا بازیابی روابط ترکیه و روسیه به حدود یک ماه قبل از کودتا برمیگردد.
یک مسئله اساسی و کلیدی اینجا وجود دارد، به رغم اینکه اردوغان در بسیاری از مواقع از موضع یک رهبر اقتدارگرا یا شبه اقتدارگرا صحبت میکند اما تجربه تاریخی به ما نشان داده که اردوغان در موارد مقتضی عملاً یک رویکرد فایدهگرایانه یا عملگرایانه در قبال مسائل در پیش میگیرد.
یادتان باشد بعد از سرنگونی هواپیمای سوخو ۲۴ روسیه اردوغان شدیدترین موضعگیری را در این زمینه علیه روسیه انجام داد و نه تنها از این اقدام دفاع کرد بلکه روسیه را تهدید کرد در موارد مقتضی اقدام مشابه را صورت خواهد داد لذا خیلیها فکر میکردند که اردوغان به هیچ عنوان از این موضع خود کوتاه نخواهد آمد. روسها هم در واکنش به این مسئله به صورت تدریجی و پلکانی عمل کردند و روابط با ترکیه را کاهش دادند و تحریمهای گستردهای در زمینه ممنوعیت گردشگری، تحریم واردات مواد غذایی و کشاورزی، ممنوعیت اشتغال شرکتها و اتباع ترکیهای در روسیه و همچنین در نهایت لغو پروژههای مشترک بین ترکیه و روسیه را در پیش گرفتند که مهمترین اینها به نظر من لغو پروژه احداث نیروگاه هستهای آکیو بود و در کنار آن لغو پروژه خط گازی ترکجستین بود. با توجه به این مسئله ما شاهد این بودیم که عملاً اردوغان در یک چرخش آشکار ناچار شد روابط با روسیه را احیا کند. جمعبندی بنده این است که با توجه به اینکه هیچ یک از دلایل ایجاد تنش بین ترکیه و غرب کاهش پیدا نکرده یا حذف نشده حداقل تا آینده نزدیک ما شاهد ادامه تنشها بین روسیه و غرب اعم از اتحادیه اروپا و امریکا خواهیم بود اما در مورد روابط ترکیه و روسیه پیشبینی بنده این است که روابط به سرعت به سمت بهبود پیش خواهد رفت و ما حتی شاهد نوعی سازش بین دو طرف در زمینه بحران سوریه خواهیم بود.