مرور سیاستهای ترکیه حاکی از سردرگمی راهبردی این کشور است. اردوغان در سال ۲۰۰۲ که به نخستوزیری رسید تلاش گستردهای را برای پیوستن به اتحادیه اروپا آغاز کرد اما با در بسته این اتحادیه روبهرو شد. این ناکامی دولت اردوغان را به سمت همکاری با همسایگان کشاند. از این رو راهبرد به صفر رساندن تنش با همسایگان را در پیش گرفت.
این راهبرد ترکیه تا سال ۲۰۱۱ ادامه یافت. با آغاز جنبشهای انقلابی در خاورمیانه، راهبرد ترکیه تغییر یافت و از راهبرد به صفر رساندن اختلافات با کشورهای منطقه به راهبرد مداخله در این کشورها وارد شد. ترکیه کوشید با هدایت تحولات منطقه آنها را به سوی اهداف خود سوق دهد. راهبردی که به نوعثمانگرایی و تلاش برای شکل دادن امپراطوری منطقهای تحت رهبری ترکیه معروف است. برای پیشبرد این راهبرد ترکیه با آمریکا، اسرائیل، عربستان، و قطر در یک ائتلاف، و در مقابل کشورهای روسیه، ایران، عراق، و سوریه قرار گرفت. آنکارا در اجرای این راهبرد به حمایت از منازعات در عراق و سوریه پرداخت، با آموزش و حمایت از گروههای تروریستی آنها را روانه کشورهای منطقه کرد، و از تلاش برای ایجاد تغییرات سیاسی و حتی ساقط کردن رهبرانی مانند بشار اسد فرو گذار نکرد. اما تحولات میدانی باعث شد صید دندانگیری در تور ترکیه گیرنکند. در مصر دولت مرسی که مورد حمایت ترکیه بود از قدرت برکنار شد. در سوریه بشار اسد در قدرت باقی ماند و توانست ضربات سنگینی به گروههای مورد حمایت ترکیه و عربستان بزند. در عراق نیروهای دولتی، داعشیها را که با پشتیبانی ترکیه بر بخشهایی از این کشور مسلط شده بودند از مناطق اشغالی عقب راندند. مهمتر از همه اردوغان که حالا رئیسجمهور شده بود با یک کودتا در ژوئیه ۲۰۱۶ در معرض سقوط قرار گرفت. کودتایی که به گفته مقامات ترکیه آمریکا و عربستان از آن حمایت کردند.
این تحولات بار دیگر ترکیه را به سوی ایجاد تغییرات در راهبرد خود سوق داد. ترکیه از مواضع ایران در مخالفت با کودتا تقدیر کرد، سیاست برکناری بشار اسد را تعدیل کرد و کوشید به بازسازی روابطش با روسیه بپردازد. این تغییرات موجب نزدیک شدن ترکیه به ائتلاف ایران، روسیه، و سوریه شد. اما در مقابل با انتقادهای تندی که رئیس جمهور و سایر مقامات ترکیه از آمریکا و عربستان به خاطر حمایت از کودتاچیان ترکیه ابراز داشتند، به فاصله گرفتن ترکیه از این کشورها منجر شد.
با موضعگیریهای ضدایرانی مقامات ترکیه در سفر به کشورهای منطقه و در اجلاس مونیخ به نظر میرسد ترکیه بار دیگر به چرخش راهبردی دیگری فکر میکند. راهبرد فاصله گرفتن مجدد از ایران و بازگشت دوباره به ائتلاف عربستان، قطر، اسرائیل و آمریکا. عوامل مختلفی زمینههای این چرخش را فراهم کرده است. یکی تغییرات در سیاستهای آمریکاست. بعد از توافق برجام امید کشورهایی مانند ترکیه و همپیمانانش برای اعمال فشار بیشتر آمریکا بر ایران کم رنگ شد. اما با موضعگیریهای ترامپ به نظر میرسد این امید برای این کشورها دوباره رنگ گرفته است. از اینرو میکوشند با قرار گرفتن در چارچوب سیاستهای آمریکا، از نمدترامپیسم کلاهی برای خود دست و پا کنند. دیگر آنکه ترکیه چندان امید ندارد از همکاری با ایران و روسیه بتواند سیاست توسعهطلبی منطقهای خود را عملیاتی کند. تصور مقامات ترکیه آن است که آمریکا، اسرائیل و عربستان این راه را برای آنها هموار میسازند. از سوی دیگر ترکیه از روابط نزدیک ایران با سوریه و عراق دلخوشی ندارد. در تصورات اردوغان این دو کشور حوزه نفوذ تاریخی ترکیه هستند. بعلاوه ترکیه گروههای تروریستی مستقر در سوریه، عراق و دیگر کشورهای منطقه را ابزاری برای پیشبرد بلندپروازیهای منطقهای خود میشناسد. حال آنکه ایران در صدد محدود و مهار کردن این گروههاست.
بنابر این ترکیه سعی دارد با نزدیک شدن به مخالفان ایران، ابزارهای خود را حفظ و سیاستهای خود را به پیش ببرد.
اما لازم است ترکیه قبل از چرخش راهبردی جدید به عواقب آن بیندیشد. تجربه چند سال اخیر نشان داده همسویی با عربستان و اسرائیل نمیتواند تغییری در وضعیت سیاسی منطقه به نفع سیاستهای ترکیه ایجاد کند. از سوی دیگر ائتلافی که ترکیه رو به سوی آن دارد با توجه به زاویههایی که با ترکیه دارند، در صورت کسب موفقیت، دولت اردوغان را نیز به مسلخ خواهند برد. مهمتر از همه، این چرخشهای پی در پی دولت ترکیه را دولتی غیرقابل اعتماد و فاقد راهبرد روشن معرفی میکند که این امر تبعاتی برای دولت اردوغان دارد.
نویسنده: دکتر حاکم قاسمی
هیات علمی دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره)
منبع: جام جم