موقعیت جغرافیایی اقلیم کردستان به خاطر هم مرزی با ایران، عراق، ترکیه و سوریه از دو منظرِ نفود و مقابله با رقبا دارای اهمیت راهبردی ویژهای برای رژیم صهیونیستی است.
همه پرسی غیر قانونی اقلیم کردستان در ۲۵ سپتامبر۲۰۱۷ باعث ریزشها و رویشهایی در سطح دیپلماسی منطقه بود. البته ابعاد ریزش در این اقدام خودسر بسیار بیشتر از رویش آن بود. شاید طراحان و مجریان این اقدام تصور نمیکردند که تا این حد در غربت دیپلماتیک قرار گیرند. عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی تنها حامیان آشکار همه پرسی اقلیم کردستان بودند. البته حتی حمایت این دو بازیگر منطقهای نیز در چارچوب منافع کردی نبود بلکه یک سری منافع شخصی باعث شد تا عربستان و اسرائیل در نقش شوالیه وارد صحنه شوند. رادیو فردا در بررسی چرایی حمایت اسرائیل از اقلیم کردستان ادعا میکند:«اسرائیل از سالهای دور روابطی «رومانتیک» با کردهای عراق داشته و این «دلدادگی» از دهه ۶۰ در جریان بوده است.» این در حالیست که تاریخ نشان داده است که صهیونیسم دلدادهای جز صهیونیسم ندارد و اسرائیل نیز به عنوان پروژهای از مجموع پروژههای صهیونیسم بینالملل همچون رویای نیل تا فرات، نقش کارگزار در اقلیم کردستان را به عهده دارد. برای تببین این مساله میتوان دلایل حمایت رژیم صهیونیستی از همه پرسی اقلیم کردستان را در سه سطح ژئوپلتیکی، ژئواستراتژیکی و ژئواکونومیکی جستجو کرد:
الزامات ژئوپلتیکی:
برخیها مفهوم و چیستی ژئوپلیتیک را چنین تشریح کردهاند: «سیاستهای جغرافیایی، جغرافیای سیاسی یا ژئوپلیتیک، درحقیقت نتایج جغرافیایی یک سیاست است؛ به عبارت دیگر در ژئوپلیتیک که معنای لغوی آن سیاست زمین است نقش عوامل محیط جغرافیایی در سیاست ملل بررسی میشود.» در نظر عدهای دیگر، ژئوپلیتیک از حد یک علم نظری فراتر رفته و آن را علمی کاربردی میدانند. بر اساس این دیدگاه، ژئوپلیتیک، علمی است که برای دست یافتن به اهداف سیاسی و فائق آمدن بر قدرتهای رقیب و حتی تسلط بر دیگران مورد استفاده قرار میگیرد.
رویکرد طرفداران این تعریف متأثر از «ژئوپلیتیک انتقادی» است. از نظر این گروه، ژئوپلیتیک سنتی با هدف استعمار و سلطه بر دیگران، زمینه استفاده سیاستمداران از اندیشههای جغرافیایی را فراهم میسازد و به نحو فعالی، ضمن تأمین منافع قدرتها، در خدمت شکل دادن به سیاستهای جهانی است. در تحلیلهای ژئوپلیتیک، سعی بر آن است که میان کانونهای قدرت منطقهای و بینالمللی با موقعیت جغرافیایی منطقه مورد نظر، رابطهای برقرار شود. برای مشخص شدن مطلب، صاحب نظران مثال «صفحه شطرنج» را بیان میکنند که در آن، علاوه بر تعداد و نوع مهرههای موجود، محل قرار گرفتن آنها نسبت به مهرههای رقیب نیز اهمیت زیادی دارد.
اقلیم کردستان عراق درست در قلب کشورهای قدرتمند منطقه خاورمیانه همچون ایران، عراق، ترکیه و سوریه قرار دارد. ضمن آنکه رژیم صهیونیستی کشورهای نامبرده را از جمله تهدید زاترین کشورها در مقابل موجودیت جعلی خود میداند. از منظر ژئوپلتیکی میتوان گفت که اقلیم کردستان به عنوان هارتلند سیاسی برای رژیم صهیونیستی محسوب میشود و هرگونه قلمروسازی در این منطقه باعث خواهد شد تا این نقطه جغرافیایی به عنوان اهرم فشار در جنگهای دیپلماتیک با کشورهای مذکور به کار گرفته شود. به همین علت رژیم صهیونیستی در تلاش است تا با تقویت قدرت چانه زنی اقلیم کردستان در مقابل چهار کشور رقیب، نوعی جنگ نیابتی در عرصه سیاسی را در این منطقه براه بیاندازد. از اینرو اساساً سرنوشت مردم کرد برای صهیونیستها حائز اهمیت نبوده و جغرافیای سیاسی اقلیم کردستان است که اسرائیلیها را وادار به حمایت از همه پرسی کرد.
الزامات ژئواستراتژیکی
ایولا کست نویسنده کتاب «جغرافیا نخست در خدمت جنگ» و بئاتریس ژیبلین استاد جغرافیای سیاسی و بنیانگذار موسسه ژئوپلتیک فرانسه معتقدند که واژه ژئواستراتژی و استفادهای که از آن در برخی امور مرتبط با روابط قدرت میشود، بر اهمیت اشکال جغرافیایی تأکید میکند. دلیل این امر آن است که فلان تنگه، فلان شهر بزرگ، فلان سرزمین قومی و حتی فلان مکان نمادین منافع خاصی را در نظر قدرتهای رقیب جلوه میدهد که همین منافع و گاه یکی از آنها، ابزار مهمی برای تضمین کنترل مستمر و تملک آن سرزمین یا برای مقابله با نفوذ رقیب در آن مکان محسوب میشوند. برای نمونه، ذخایر نفت خلیج فارس دارای منافع ژئواستراتژیکی مهم بینالمللی هستند و یا مثلاً تنگه هرمز از دهههای قبل و حتی از قرنها پیش موضوع رقابتهای ژئواستراتژیکی بوده است. این رقابتهای استراتژیکی مربوط به رهبران حکومتها و ارتش های کشورهاست. آنها کمابیش این رقابتهای دائمی خود را پنهان نگاه میدارند و فقط در شرایط بروز بحران یا در لحظه اجرا و حتی پس از اجرای مقاصدشان آنها را موضوع مناظره ژئوپلیتیکی بین شهروندان کشور خود یا در سطح بینالمللی قرار میدهند.
موقعیت جغرافیایی اقلیم کردستان به خاطر هم مرزی با ایران، عراق، ترکیه و سوریه از دو منظرِ نفود و مقابله با رقبا دارای اهمیت راهبردی ویژهای برای رژیم صهیونیستی است. حضور سایه وار ایران در جنوب لبنان و بلندیهای جولان سوریه موجب شده تا به قول صهیونیستها مرزهای ایران تا مرزهای اراضی اشغالی کشیده شود. از این رو استراتژیستهای رژیم صهیونیستی ضروری میدانند که برای برقراری موازنه در سطح ژئواستراتژیکی با ایران، میبایست زمینه حضور اسرائیل در اقلیم کردستان در درازمدت فراهم شود. بنابراین دومین دلیل اصلی حمایت رژیم صهیونیستی از طرح کردستان بزرگ، بهره مندی از جغرافیای اقلیم کردستان در شرایط تخاصم و جنگ با کشورهای رقیب است. در علوم نظامی از این مقوله تحت عنوان «جغرافیای نظامی» نیز یاد میشود.
الزامات ژئواکونومیکی
ژئواکونومی رابطه بین قدرت و محیط اقتصادی-تجاری را تعریف میکند. شکست شوروی در جنگ سرد نشان داد که نداشتن نگاه ژئواکونومیکی به محیط پیرامون به موازات قدرت نظامی تا چه حد میتواند سرنوشت یک قدرت را در شرایط بحرانی تحت تاثیر قرار دهد. در دنیایی که بسرعت به سمت اقتصاد جهانی پیش میرود، اهداف و منافع سیاست ملی موضوعی برای اهداف و منافع اقتصادی میشود. هدف اصلی ژئواکونومی کنترل سرزمینها و دستیابی به قدرت فیزیکی نبوده، بلکه دست یافتن به سلطه اقتصادی است که در نهایت شکل نوینی از هژمونی را در قالب توان اقتصادی در عرصه منطقهای و بینالمللی پدید میآورد. روند کنونی تحولات نظام بینالملل، بیانگر این است که کشوری نقش قدرت برتر جهانی را در سده بیست و یکم بازی خواهد کرد که بتواند بر منابع و خطوط انتقال انرژی جهان بویژه نفت و گاز تسلط داشته باشد. نفت موجود در اقلیم کردستان عراق بویژه شهر کرکوک و موقعیت ترانزیتی این اقلیم برای انتقال نفت و گاز از منطقه به جهان، مسالهای است که ذهن آینده پژوهان عرصه ژئواکونومی را به خود مشغول ساخته است.
رژیم صهیونیستی در منطقهای قرار دارد که ذخایر نفتی و گازی آن در دست دولتهایی است که هر لحظه ممکن است به خاطر مسائل ایدئولوژیکی و تحولات اجتماعی(انقلابها) در این کشورها همچون انقلاب اسلامی ایران در مضیقه قرار بگیرد. از این رو این رژیم نیاز مبرم دارد تا جایگزینهای مطمئنتری برای آینده بحرانی خود در منطقه بی ثبات غرب آسیا فراهم کند. همچنین اقلیم کردستان به خاطر مورد تحریم قرار گرفتن از جانب کشورهای پیرامون، از جمله بکرترین بازارهای تجاری برای فروش کالاهای اسرائیلی بویژه تسلیحات است. در واقع رژیم صهیونیستی سعی دارد تا اقلیم کردستان را -همچون رفتار اعتیاد گونه عربستان سعودی برای تهیه سلاح آمریکایی- به خود وابسته کند و از این مساله در میان مدت و درازمدت بهره برداری اقتصادی کند.
ایجاد اخلال در روابط ژئواکونومیکی کشورهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه از طریق یک عامل ناسازگار همچون کردستان از دیگر اهداف صهیونیستها در عرصه اقتصادی است. بدین ترتیب در این عرصه نیز صهیونیستها با منابع انرژری اقلیم کردستان کار دارند و منافع اقتصادی خود را دنبال میکنند.
نتیجه گیری:
در مجموع به نظر میرسد که تحقق رویای نیل تا فرات یا بهتر است بگوییم «ژئوصهیونیسم» از جمله مهمترین انگیزههای رژیم صهیونیستی در حمایت از همه پرسی اقلیم کردستان است. البته حتی رویای کردستان بزرگ نیز ذیل رویای نیل تا فرات قابل تعریف نبوده و اینگونه نیست که صهیونیستها برای اقلیم کردستان نقش مستقل قائل شده باشند و این منطقه نیز همچون سایر مناطق مدنظر میبایست نهایتاً تحت سلطه صهیونیسم قرار گیرد.
وحید مردانه کارشناس مسائل خاورمیانه