کوردپاریز/ شیرین علم هولی آتشگاه اهل روستای دیم قشلاق از توابع ماکو در استان آذربایجان غربی، در خرداد سال ۱۳۸۷ پس از به کار گذاشتن بمب در یکی از پادگانهای سپاه پاسداران در تهران دستگیر شد . فریدون شامی وکیل شیرین نیز این اقدام تروریستی را تأیید کرده بود که شیرین پس از بمب گذاری زمانی که دکمه کنترل را فشار داده، بمب عمل نکرده است. سرانجام وی در سحرگاه نوزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۹، به همراه پنج تن از اعضای گروهک های تروریستی که در چند عملیات تروریستی از جمله بمب گذاری در مراکز دولتی و مردمی شهرهای مختلف کشور دست داشتند، در زندان اوین به دار مجازات آویخته شدند.
زندانی شدن و اعدام شیرین علم هولی طی سالها به موضوع داغ بسیاری از نهادهای حقوق بشری تبدیل شده بود که اساس استناد آنها اظهارات رسانههای وابسته به پژاک بود. پژاک از سویی از شیرین علم هولی به عنوان ابزاری تبلیغی استفاده میکرد و از سویی دیگر، هر گونه عضویت او را رد میکرد.
.
یک عضو سابق پژاک در یادداشتی این ماجرا را اینگونه توصیف می کند که:
«هنگام انفجار بمب دوم، شیرین دستپاچه و هول شد و چون صرع داشت، غش کرد و «دگری» (نام مستعار)، برادر «اهون چیاکو» فرار کرد و شیرین بیچاره که یکدختر روستایی و بیسواد بود، دستگیر شد. شیرین هنگام عضویت در پژاک، بسیار کم سن و سال بود. اصلا حرف نمیزد و به شدت افسرده و گوشهگیر بود. به یکی از گریلاها گفته بود میخواستند او را به زور وادار به ازدواج کنند و برای همین از خانه فرار کرده است. شیرین آن موقع حداکثر ۱۴ یا ۱۵ سال سن داشت.
.
برادر اهون چیاکو (همتیمی شیرین در هنگام انفجار) هم در درگیریهای تیم نظامی پژاک در شاهو کشته شد. این امر منجر به رشد اهون در ساختار پژاک شد و پس از آن بود که یک روز گفتند اهون (با نام واقعی خداداد مرتضاییمجد) گریلا شده است! اهوان هم آن موقع سن و سالی نداشت، تازه ازدواج کرده بود و برای همه عجیب بود که گریلای متاهل در ساختار پژاک چه میکند؟! چون در این گروه، ازدواج ممنوع است. البته خود اوجالان، ازدواج کرده بود! عشق فقط برای اعضای عادی، ممنوع بود. اهوان که حتی کار با سلاح را هم نمیدانست، به سرعت ترقی کرد و عضو مجلس پژاک شد. همسرش نیز برای وضع حمل به پنجوین منتقل شد.
.
اهوان که در تیم «مزدک» بود رشد کرد و همسرش در تلویزیون پژاک در سلیمانیه و بعد هم نروژ، مشغول به کار شدند.
.
اکنون که بعد از سالها به گذشته نگاه میکنم، متوجه خیانت پژاک میشوم. شیرین علمهولی را که بیمار بود و صرع داشت (چون یک دختر روستایی بیسواد بود) به ماموریتی اعزام کردند که سرنوشت وی، دستگیری و اعدام بود. اما اهوان چیاکو چون عضو باند مهابادیها بود، سر از نروژ در آورد!!! این کار، اوج دموکراسی و حقوق بشر در پ.ک.ک و پژاک است.»
.