کوردپاریز/ زینب جلالیان عضو گروه تروریستی پژاک که در سال ۱۳۸۶ برای انجام اقدامات مسلحانه و تروریستی وارد کشور شده بود، با هوشیاری نیروهای امنیتی و انتظامی دستگیر و پس از سیر مراحل قضایی به دلیل همکاری با گروه تروریستی و ستیزهجوی پژاک، حمل غیرمجاز اسلحه و سایر تجهیزات نظامی و اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی ایران، به اعدام محکوم شد که نهایتا به دلیل همکاری بسیار خوب ایشان با نهادهای امنیتی، در سال ۱۳۹۰ شامل عفو رهبری گشت و حکم وی به حبس ابد کاهش یافت.
.
پژاک (شاخه ایرانی گروه تروریستی پ.ک.ک) به همراه شیپور تبلیغاتی منافقین و نهاد های به اصطلاح مدنی از ابتدای زمان دستگیری وی، ادعاهای مختلفی همچون شکنجه، حکم غیرمنصفانه، کمبود امکانات بهداشتی، برخورداری از مرخصی، محرومیت از درمان و … را مطرح می کند.
.
این ادعاها در حالی مطرح می شود که زینب جلالیان بدون هیچ مسئله و مشکلی در حال سپری کردن دوران محکومیت خود است. حال اینکه نهادها و افراد به اصطلاح مدنی که در خصوص اقدامات تروریستی پژاک و نقض حقوق اولیه شهروندان کُرد و جنایت اخیر پژاک (قتل فجیع کولبر سروآبادی) سکوت محض اختیار کرده با تبلیغات گسترده و ادعاهای واهی و بی اساس و بدون ارائه هیچ سندی همچون گروه تروریستی پژاک سعی در بهره برداری از کارت زینب جلالیان دارند.
.
.
اینکه گروه تروریستی پژاک و رسانه های وابسته به آن از طرح ادعاهای دروغین و واهی در خصوص زینب جلالیان چه سودی می برند، در این خصوص خبرنگار کوردپاریز گفتگوی اختصاصی با یکی از نفرات بازگشتی از این گروهک را داشته که در ادامه مشاهده می فرمایید.
.
با سلام. به عنوان سوال اول خودتان را معرفی کنید ؟
اگر اجازه بدهید من خودم رو فقط با کد سازمانیم معرفی کنم. فواد سنه هستم اهل شهرستان کامیاران از استان کردستان. ۴ سال عضو گروه پ.ک.ک بودم که دو سال ابتدایی را در شاخه ایرانی آن یعنی پژاک سپری کردم و دو سال بعد هم به دلیل فرار ناموفقی که داشتم به سوریه تبعید شدم.
.
اگر ممکن است به صورت مختصر در خصوص نحوه جذب خود به گروهک برای مخاطبان ما توضیح دهید؟
من در تیر ماه سال ۱۳۹۰ که حدود ۱۵ سال سن داشتم، به دلیل مشکلات خانوادگی از خانه فرار کردم. در یک قهوه خانه نشسته و در لاک خودم فرو رفته بودم که یک نفر در کنارم نشست و باب گفتگو را باز کرد و پرسید رفیق چی شده اینقدر ناراحت و نگران به نظر می رسی؟ من هم چون کم سن و سال بودم به او اعتماد کردم و تمام مشکلاتم را با وی مطرح کردم. او ابتدا با من همدردی کرد و بعد هم گفت اگر می خواهی از شر این مشکلات رها شوی با من بیا. من هم از خدا خواسته می خواستم از این وضع بلاتکلیفی و سردرگمی خلاص شوم به او اعتماد کردم و همراهش رفتم. رفتنی که جز پشیمانی چیزی برایم به ارمغان نیاورد.
.
آقا فواد، موضوع گفتگوی ما، خانم زینب جلالیان است، آیا ایشان را می شناسید؟
بله. به یاد دارم همان روزهای اولی که به عضویت پ.ک.ک در آمدم اسم ایشان را در آنجا شنیدم. تصاویر خانم جلالیان را بر روی دیوار می دیدم که همیشه از وی به عنوان کنشگر سیاسی یاد می کردند. البته این موضوع در گروه کاملا طبیعی بود هر کسی که توسط ایران یا ترکیه دستگیر می شد را با عنوان کنشگر سیاسی و فعال مدنی از او یاد می کردند.
.
در روزهایی که سرخورده و پشیمان به دنبال راهی برای فرار بودم، هوال آرگش به مقر ما آمد و گرم صحبت شدیم که در میانه بحث، صحبت از خانم جلالیان شد و مسائلی را مطرح کرد که هیچ وقت از یادم نمی رود.
.
آرگش به من گفت؛ زینب جلالیان از زمانی که بچه بود با خواهرش به گروه پیوست. از همان ابتدا هم تیراندازی اش خوب بود و هم از دیگران بهتر با اسلحه کار می کرد. به خاطر همین توانایی، وی به بخش نظامی فرستاده شد و از آنجا برای انجام عملیاتی در کرمانشاه آماده شد. چون عملیات سنگینی بود، یقین داشتیم که راه بازگشتی ندارد و زینب یا در این عملیات شهید می شود و یا دستگیر.
.
و آنجا بود که متوجه شدم خانم جلالیان ماموریت انجام عملیات خرابکارانه در ایران را به عهده داشت.
.
پژاک، اکنون ادعا می کند که زینب جلالیان فعال مدنی است؛ شما تأیید می کنید؟
اینها تبلیغات رسانه ای و برای مظلوم نمایی و بهره برداری است. کسی که فعال مدنی و یا به اصطلاح کنشگر سیاسی است در کوه قندیل چه می کند؟ من تاکنون فعال مدنی مسلح ندیدم. قندیل پر است از عکسهای مسلح خانم جلالیان و بارها عکس وی را با انواع سلاح های سبک و نیمه سنگین به چشم خود دیدم.
.
.
تحلیل شما از تبلیغات رسانه ای پژاک در خصوص خانم جلالیان چیست؟
اساسا زندگی اعضا برای سران گروه اهمیتی ندارد و آنچه که در رسانه های آنها مشاهده می کنید پروپاگاندای رسانه ای برای فریب افکار عمومی است. زینب جلالیان هم وسیله برای بهره برداری پژاک شده است. پژاک اعضایی را که برای عملیات های مسلحانه به داخل ترکیه و ایران می فرستد، در هر دو حالت کشته شدن و یا دستگیر شدن سوء استفاده می کند. اگر کشته شوند برای مظلوم نمایی و برانگیختن احساسات کُردها شهیدسازی می کنند، اگر هم دستگیر شوند از آنها به عنوان کنشگر سیاسی بهره برداری های لازم خود را می کنند. آنها نه تنها اهمیتی به جان اعضای خود نمی دهند بلکه شهروندان عادی را هم که اگر نتوانند به خواسته های آنها تن دهند به قتل می رسانند که در روزهای اخیر هم شاهد قتل فجیع سوران اختر ثمر بودیم. پارسال تاج الدین میرزایی در ماکو را همینطور بی رحمانه کشتند. سامان دانشور را جلوی چشمان خانواده به رگبار بستند. جرمش هم بازگشت از گروه بود. اینها به جان شهروندان اهمیتی نمی دهند.
.