اخیرا گروهک تروریستی پ.ک.ک اسامی ۵ تن از کشته های خود را بنا بر سنت همیشگی بعد از چند ماه منتشر کرد. متاسفانه یکی از این کشتهها از شهروندان کرد ایرانی بود که قربانی گروهک شد.
کوردپاریز/ بهزاد آذریش با کد سازمانی اردال جودی بنا بر ادعای پایگاه اینترنتی گروهک در تاریخ ۲۹ مرداد سال جاری در متینا، اقلیم کردستان عراق کشته شده است. وی قبل از پیوستن به گروهک، کولبری می کرد.
اما حقیقت آن چیزی نیست که همیشه رسانه های پ.ک.ک و پژاک وانمود می کنند. همه ما می دانیم محیط ایزوله و فرقه ای پ.ک.ک به گونه ای است که یک سازمان جهنمی در کوهستان قندیل شکل گرفته و بسیاری از کودکان و نوجوانانی که فریب خورده و یا ربوده شده اند به هر نحوی می خواهند از جهنم پ.ک.ک نجات یابند.
اگر نجات یافتند که هنوز هم خطر جانی آنها را تهدید می کند. داستان قتل سامان دانشور را بارها شنیده ایم که پس از جدایی از گروهک هم وی را رها نکردند و جلوی چشم مادر و خواهرش، به رگبار بستند.
اگر هم که موفق به فرار نشوند، حتما یا همانجا به رگبار می بندند و یا از صخره ای به ته دره پرتاب می کنند تا خوراک درندگان شود. نمونه بارز آن، تراژدی غم بار اسرین محمدی دختر نوجوان سردشتی بود که آوازه آن جهانی شد. این دختر ۱۳ ساله به هنگام فرار توسط گروهک کشته شد که داستان غم انگیز این دخترک افکار عمومی جامعه، بخصوص شهروندان کرد را خدشه دار کرد.
برای پی بردن به حقیقت ماجرای بهزاد آذریش که گروهک ادعای کشته شدن وی را می کند سراغ پدر وی رفتیم و در ادامه سرنوشت تلخ این شهروند کرد ایرانی را از زبان پدر وی در گفتگو با خبرنگار کوردپاریز می خوانید …
.
آقای آذریش لطفا در صورت امکان، معرفی مختصری از خود برای مخاطبان ما داشته باشید.
من علی آذریش، پدر بهزاد هستم. اصالتا اهل روستای شیبانی سردشت هستیم که از اوایل انقلاب در خود شهر سردشت ساکنیم و بیش از ۴۰ سال است که مغازه دارم و مشغول کاسبکاری هستم.
.
بهزاد فرزند چندم شما بود، تحصیلاتشان چه بود؟ و قبل از پیوستن به گروهک به چه کاری مشغول بودند؟
بهزاد فرزند ششم و آخر بنده بودند که تا اول راهنمایی به مدرسه رفت و بعد از آن ترک تحصیل کرد. قبل از پیوستن بهزاد به گروه، یک سالی می شد که در روستا پیش پدر بزرگش زندگی می کرد و از آنجا با قاطر به کار باربری و گاها کولبری مشغول بود.
.
آیا شما با گروهک آشنایی دارید، بهزاد چگونه جذب گروهک شد؟
من فقط اسم این گروه را شنیده بودم که سالهاست با دولت ترکیه در حال جنگ است و اینکه این گروه چه ربطی به کردهای ایران دارد و فرزندان ما چرا باید قربانی شوند برای من قابل هضم نیست.
بهزاد قبل از اینکه به سربازی برود تصمیم گرفته بود مدتی کار کند و به همین خاطر در روستا پیش پدربزرگش زندگی می کرد و از آنجا با قاطر باربری می کرد. از آنجا که این گروهک همیشه برای اخاذی و به اصطلاح خودشان گمرک بر سر راه کولبران هستند بهزاد هم از این طریق با این گروه آشنا شده بود.
بارها در منزل از اخاذی که از وی می شد صحبت کرده بود چندین بار هم به بهزاد تذکر داده بودم که اگر هم باج می دهی، فقط سریع از آنها دور شو که ممکن است تو را فریب دهند. ما هنوز هم دقیقا نمی دانیم که آیا بهزاد با حیله و فریب رفته و یا با زور بردند؟ چرا که ما بارها در منطقه شاهد بودیم که اینها خیلی از کودکان و نوجوانان را با زور و با بی رحمی تمام از خانواده ها جدا کرده و به قندیل فرستادند.
.
آیا با فرزندتان ملاقاتی داشتید؟ برای برگرداندن وی چه اقداماتی نمودید؟
بهزاد در سال ۱۳۹۳ برای همیشه از پیش ما رفت و هرگز موفق به دیدن وی نشدیم. برای برگرداندن وی خیلی سعی کردیم و خود را به آب و آتش زدیم، به مقامات نامه نوشتیم، با مادرش ۵ بار به قندیل رفتیم هر کاری کردیم، نشد که نشد. این اواخر با گریه و التماس خواهش کردیم که حداقل از دور بهزاد را به ما نشان بدهند. زیر بار نرفتند.
انسانهایی به این بی رحمی ندیدم. برای دیدنش حتی گفتم قبول است اینجا بماند فقط بگذارید حداقل مادرش برای یک بار هم که شده از دور وی را ببیند. ظالم تر، کثیف تر و بی رحم تر از اینها ندیدم.
.
از نحوه کشته شدن فرزندتان اطلاع دارید؟ چگونه اطلاع پیدا کردید؟
به هیچ عنوان. ما از طریق اقوام و آنها هم از طریق اینترنت و رسانه های گروه اطلاع پیدا کردند. ما واقعا نمی دانیم چطو کشته شده آیا واقعیت دارد یا ندارد؟ واقعا نمی دانیم. زنده اش را که نشان ما ندادند حداقل جنازه اش را تحویل دهند.
چند باری شنیدیم که بهزاد قصد فرار داشته و این مسئله نگرانی ما را افزون کرده بود، چرا که می دانستیم اگر موفق به فرار نشود حتما او را یا تیر باران می کنند و یا به هر ترفندی به قتل می رسانند. اکنون هم که جنازه پسرم را به ما نمی دهند، چرا نمی دهند؟! معلوم است که از چیزی می ترسند. از فاش شدن حقیقت می ترسند.
از روزی که متوجه کشته شدنش شدیم، زندگی بر ما حرام شده، مادرش یکسره گریه می کند و بی تاب است. حقیقتا از روزی که بهزاد را به گروه بردند ما منتظر چنین روزی بودیم.
.
گروهک تروریستی پژاک ادعای دفاع از حقوق کردها را دارد، نظر شما چیست؟
اینها کرد هستند؟!! بعید می دانم. چطور ممکن است یک خانواده ای با هزار مصیبت و بدبختی فرزندی را بزرگ کند آن وقت یکی به زور او را از تو بگیرند و حتی حاضر نشوند از دور نشانت بدهند و آن وقت هم کشته شد، حتی ندانی که جنازه اش کجاست. آیا واقعا توسط هواپیماهای ترکیه کشته شده یا خودشان کشتند.
این چه دفاعی از کُرد است؟ اینها خودشان کُرد کشند، ضد کردند. بودنشان چه سودی برای ما داشته؟ جز بدبختی و فلاکت. کی حاضر است در کردستان سرمایه گذاری کند؟ تبلیغاتشان دروغ محض است. آنچه در رسانه ها می گویند، نیست.