از قدیم گفتند: «معلمی شغل انبیاست»، در اهمیت و باارزش بودن شغل و جایگاه معلمی در جامعه همین بس که والدین بدون هیچ واهمه و ترسی، فرندانشان را به معلمان میسپارند تا به آنها اخلاق، تربیت و علم بیاموزند.
معلمها باید از چگونگی برخورد سازنده با دانش آموزان و شیوههای نوین تربیت اخلاقی و اجتماعی آنها آگاه باشند. حال اگر این معلم خود خشونت طلب بوده و دانش آموزان، وی را الگوی خود قرار دهند، چه بر سر جامعه ای می آید که پایه های تربیتی افراد آن با خشونت شکل گرفته است؟
برای نمونه، دو مثال بارز که در همین مناطق کردنشین اتفاق افتاده است را می آوریم که خود مصداق بارز دو طیف از معلمان فداکار و معلمانی که در پوشش معلمی به دنبال خشونت هستند را آشکار می سازد.
نمونه معلمان فداکار و از خود گذشته در جامعه کم نداریم و در همین جغرافیای کردستان معلمانی هستند که برای تربیت کودکان و رشد صحیح آنها از هیچ ارزش انسانی دریغ نکردند و بودند کسانی که در این راه جان خود را هم فدا کرده اند، برای نمونه؛ محمدعلی محمدیان معلم دبستانی در مریوان که سرش را تراشید تا دانشآموز مریضش که به دلیل مصرف دارو موهایش را از دست داده بود؛ احساس غریبی نکند.
.
اما بعضا در میان همین معلمان، کسانی هم پیدا میشوند که در جهت مخالف وظیفه و کارشان گام برمیدارند و یا بهتر بگوییم که شغل شریف معلمی را پوششی برای اقدامات تروریستی قرار می دهد و به جای قلم، دفتر و کتاب، اسلحه و مواد منفجره با خود حمل میکند.
نمونهی بارزی هم در این خصوص وجود دارد که سالها در روستاهای حومهی کامیاران به شغل معلمی مشغول بود، اما به دلیل ارتباط و عضویت در گروه تروریستی پژاک، قلمش تبدیل به تفنگ و تخته پاککن هم تبدیل به تیانتی و دینامیت شد تا در یک مکان پرازدحام تعدادی از انسان های بی گناه را قربانی مطامع شوم سرکرده های خود در قندیل کند و نیز اسباب رضایت اربان غربی خود را از این طرق فراهم کند تا شاید از قبل انسان های بی گناه غلتیده در خون به نان و نوایی برسد.
.
فرزاد کمانگر، قلم و کتاب معرفت را پای تختهسیاه گذاشت و خشونت و ترس را توشهی راه خود کرد که البته این افکار شوم به میان دانشآموزان و کلاس درس راه پیدا نکرد و با هوشیاری نهادهای انتظامی وامنیتی این معلم پوششی جنایتکاران پژاک در حین اقدام تروریستی با انبوهی از مواد منفجره دستگیر و به سزای اعمال خود رسید.