ریبین فرجوند
پیام اخیر عبدالله اوجالان، درباره ضرورت خلع سلاح و انحلال این گروه، در ظاهر صریحترین اعلام نظر او طی دو دهه گذشته است. اما میان پیام و میدان، فاصلهای تعیینکننده وجود دارد؛ و در مورد اوجالان، این فاصله را باید با واژهای دیگر توصیف کرد: ابهام.
پیامی که از دل جزیره ایمرالی به گوش میرسد، نه صرفاً بهعنوان دستور یک رهبر سیاسی، که بیشتر بهعنوان بازتاب تحولی نظری در ذهن کسی مطرح میشود که بیش از دو دهه است امکان کنش مستقیم ندارد. این نکته به خودی خود، بخشی از بحران سیاسی پ.ک.ک و گروههای همسو با آن را عیان میسازد: بحران فرماندهی، بحران مشروعیت تصمیمگیری، و بیش از آن، بحران همسویی ایدئولوژیک میان رهبر و پیروان.
واقعیت این است که پیامهایی با محتوای مشابه، پیشتر نیز توسط اوجالان منتشر شدهاند. از سال ۲۰۰۲ به این سو، بارها شاهد تلاشهایی برای پایان دادن به خشونت بودیم. مهمترین آنها در سال ۲۰۱۲ صورت گرفت؛ زمانی که امید به روند صلح با ترکیه شکل گرفت و یک سال بعد، صحنهای بیسابقه در دیاربکر رخ داد: رجب طیب اردوغان، مسعود بارزانی، شوان پرور و ابراهیم تاتلیسس روی صحنه رفتند تا به مردم نوید آشتی دهند. اما این روند، با شروع جنگ خندقها در اواخر ۲۰۱۵ و وقوع درگیریهای خونین، بهسرعت به بنبست رسید.
حال در سال ۲۰۲۵، در حالی که تنشهای منطقهای در عراق و سوریه افزایش یافته و ترکیه مسیر تهاجمیتری در سیاست خارجی خود در پیش گرفته است، پیام جدید اوجالان بیش از آنکه گشایش صلحی تازه باشد، بازتابی از یک بنبست گفتمانی است. او از سالها پیش در متون خود بر پایان عصر مبارزه مسلحانه تأکید کرده بود. اما اینک، این پیام نه تنها از سوی فرماندهان میدانی مورد تردید است، بلکه جامعه کرد نیز درباره نیات پشت آن دچار تردید شده است.
نکته قابل تأمل آنجاست که این پیام صرفاً پ.ک.ک را هدف قرار نمیدهد، بلکه همه شاخهها و گروههای همسو، از جمله پژاک و حتی برخی گروههای کلاسیکتر را نیز به بازنگری در مشی مسلحانه فرامیخواند. از این منظر، پیام اوجالان حامل دعوتی است برای بازگشت به رئالیسم منطقهای.
با این حال، روشن نیست که آیا این پیام در میدان تحولات پرشتاب منطقهای مجال تحقق خواهد یافت یا نه. چنانچه پ.ک.ک و اقمار آن، از جمله شاخههای فعال در سوریه، حاضر به پذیرش تغییر بنیادین نباشند و قندیل بر همان مسیر گذشته اصرار ورزد، احتمال تکرار سناریوی ۲۰۱۵ بعید نیست. در آن صورت، نه تنها خشونت ادامه خواهد یافت، بلکه شکافهای داخلی جامعه کردی نیز عمیقتر خواهد شد.
در نهایت، پیام عبدالله اوجالان را میتوان همچون تلنگری دانست؛ اما تا زمانی که این تلنگر به تصمیمی سیاسی، کنشی عملی و تغییری ساختاری منتهی نشود، همچنان در سایه ابهام باقی خواهد ماند. صلح، اگر تنها در کلام بماند، نه تنها امید نمیآفریند، بلکه به سرخوردگی میانجامد.