نخست باید به سرنوشت هزاران نیروی مستقر در کوهستان قندیل پرداخت. این افراد که سالها در قالب یک ساختار شبهنظامی عمل کردهاند، در صورت خلع سلاح چه جایگاهی در آینده خواهند داشت؟ رهبری پ.ک.ک و حلقههای مدیریتی آن، که بخش عمدهای از مشروعیت خود را بر مبنای ساختار نظامی تعریف کردهاند، چگونه در یک فضای غیرنظامی بازتعریف میشوند؟ این نگرانی جدی وجود دارد که بخشهایی از این بدنه بهجای ادغام در روندهای مدنی، مسیرهای تازهای از خشونت یا فشارهای سیاسی و امنیتی را دنبال کنند.
از طرف دیگر، مسأله شفافیت مالی همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. بودجه تخمینی سالانه حدود پانزده میلیون دلاری قندیل که از کانالهای مختلف داخلی و خارجی تأمین میشود، چگونه مدیریت و حسابرسی خواهد شد؟ مشخص نیست این منابع پس از خلع سلاح چگونه و در چه حوزههایی بازتوزیع میشوند و آیا خطر بازتولید شبکههای غیرشفاف و حتی غیرقانونی وجود دارد یا نه.
کوهستان قندیل بهعنوان یک نقطه ژئوپلیتیک، فقط محل استقرار فیزیکی نیروها نیست، بلکه گرهگاهی برای تحرکات منطقهای است. هرگونه تغییر در وضعیت آن مستقیماً امنیت ایران، ترکیه و سوریه را تحتتأثیر قرار میدهد. همچنین نمیتوان نقش بازیگران فرامنطقهای را در استفاده ابزاری از این وضعیت نادیده گرفت.
خلع سلاح پ.ک.ک با سه چالش عمده روبهروست. نخست، بر خلاف تجربههای موفق بینالمللی، اینجا خلع سلاح نه در پایان، بلکه عملاً در آغاز مسیر صلح قرار گرفته و همین روند را آسیبپذیر میکند. دوم، ذهنیت تاریخی دولت ترکیه و نگاه ناسیونالیستی حاکم بر آن، نه تنها مانعزا بلکه آزمونی بزرگ برای این کشور است تا نشان دهد قادر به مهار بحرانهای طولانیمدت است یا نه. سوم، بیاعتمادی گسترده میان نیروهای کردی و دولت ترکیه، فضای لازم برای اجرای کامل و واقعی خلع سلاح را فراهم نمیکند و حتی ممکن است به بازآرایی نیروهای مسلح در قالبی تازه منجر شود.
نکته کلیدی اینجاست که برخلاف روایتهایی که تلاش میکنند این روند را بهعنوان یک قهرمانسازی یا دستاورد مبارزاتی معرفی کنند، واقعیت پیچیدهتر و آسیبپذیرتر است. پ.ک.ک نه صرفاً یک بازیگر سیاسی، بلکه یک بازیگر مسلح با ساختارهای مالی و نظامی است که حضورش تا امروز صرفاً بر پایه ایدئولوژی یا مطالبهگری نبوده، بلکه بخشی از یک شبکه منطقهای پیچیده و تروریستی بوده است. عبور از چنین ساختاری نیازمند سازوکارهای شفاف، دقیق و حسابشده است و هر نوع سادهانگاری یا بزرگنمایی، فقط به بازتولید بحران در شکلها و قالبهای تازه منجر خواهد شد.
مسأله خلع سلاح بیش از آنکه یک پیروزی تلقی شود، یک آزمون است: آزمونی برای سنجش ظرفیت نهادهای داخلی، چگونگی مدیریت منابع و توانایی مهار شبکههایی که سالها خارج از چارچوبهای رسمی عمل کردهاند. بدون توجه به این چالشها، هیچ تضمینی برای عبور موفق از بحران و ایجاد ثبات پایدار در منطقه وجود ندارد.