خلع سلاح داوطلبانه پ.ک.ک نهتنها در میدان عمل پیش نرفت، بلکه نشان داد که امید به ادغام سیاسی و دموکراتیک در ترکیه بیش از آنکه واقعیت باشد، یک توهم زودگذر بوده است. فروپاشی سریع توافقات امنیتی و سیاسی، حاکی از آن است که این ابتکار از ابتدا بر بستری لرزان و پر از تناقض شکل گرفته بود.
نامه اوجالان در فوریه و سخنرانی تیرماه او مبنی بر پایان راهبرد مسلحانه، بهظاهر آغاز عصری تازه بود. تشکیل کمیته ۵۱ نفره در پارلمان ترکیه و سخنان پرطمطراق اردوغان و کورتولموش درباره «ترکیهای بدون ترور» نیز بر این فضا افزود. اما نمایش نمادین تخریب سلاحها در کوههای قندیل، بهجای آنکه نشانه صلح باشد، بیشتر به یک مانور تبلیغاتی شباهت داشت.
واقعیت آن است که مسئله کردها در ترکیه تنها با فراخوان یا اقدامات نمادین حلشدنی نیست. تضادهای عمیق سیاسی، بیاعتمادی تاریخی و فشارهای منطقهای، هرگونه امکان پیشبرد واقعی این روند را از بین برد. تحولات سوریه نیز ضربه نهایی را زد: حمایت مستقیم آمریکا و اروپا از نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) – که شاخهای از پ.ک.ک محسوب میشوند – موازنه داخلی را بر هم زد و بار دیگر نشان داد که صحنه کردها در خاورمیانه، بهشدت به رقابتهای ژئوپلیتیکی گره خورده است.
آنچه امروز باقی مانده، ترکیهای است که میان امیدهای بربادرفته صلح و سایه سنگین واقعیتهای منطقهای گرفتار شده است. نه ادغام دموکراتیک به سرانجام رسیده، نه مبارزه مسلحانه عملاً پایان یافته، و نه آنکارا توانسته ابتکار عمل را در میدان داخلی و خارجی حفظ کند.
در چنین شرایطی، «خلع سلاح پ.ک.ک» بیش از آنکه نشانهای از حل بحران باشد، به نمادی از ناکامیهای ترکیه در مدیریت مسئله کردها و محدودیتهای ساختاری سیاست خارجی این کشور بدل شده است. آیندهای که قرار بود با صلح تعریف شود، اکنون بیش از هر زمان دیگر مبهم و پرتنش به نظر میرسد.