در این مقاله تلاش شده است تا علل خودکشی زنان و دختران در گروههای جداییطلب کردی بررسی شود. آمار خودکشی زنان و دختران کمسنوسال در کوههای قندیل بسیار تکاندهنده است. این در حالی است که این گروهها همواره کوشیدهاند خودکشی زنان را در قالب «کشتههای جنگ» اطلاعرسانی کنند یا حتی در برخی موارد مانع انتشار چنین اخباری شوند.
با گذار از جامعه سنتی و حرکت به سوی توسعه و مدرنیته، انسان با پیشرفتهای چشمگیری در زندگی مواجه شده است، به گونهای که میانگین عمر بشر در قرن بیستم حدود ده سال یا بیشتر افزایش یافته است.
در مناطق کردنشین، بهویژه در استانهای کرمانشاه و ایلام، زنان و دختران بسیاری برای رهایی از تبعیضهای جنسیتی، اجتماعی و عشیرهای به دنبال راهکاری منطقی و معقولانه هستند. بافت سنتی و عشیرهای در مناطق روستایی کردستان ایران هرگونه تحرک را از زنان گرفته است. به دلیل ناآگاهی از حقوق خود و سطح پایین سواد، زنان بیش از پیش مورد تبعیض قرار میگیرند. در این جوامع، مردسالاری به شکلی افراطی صدای زنان را در گلو خفه میکند. در استانهایی مانند کردستان و کرمانشاه که هنوز فرهنگ سنتی با ویژگیهای منفی و رسوم نادرست غالب است، همچنان آمادگی ذهنی برای دادن حق طلاق و تصمیمگیری به زنان ایجاد نشده است.
گروههای پ.ک.ک و پژاک نیز از این کاستیهای اجتماعی و بحرانهای مربوط به جایگاه زن در کردستان سوءاستفاده کرده و با شعارهایی همچون «برابری زن و مرد» یا «فمینیسم» عملاً ماهیت زن را به سخره گرفتهاند.
ایدئولوژی و جریان فکری پ.ک.ک و پژاک توانسته است بسیاری از زنان و دختران را از زندگی سنتی و مردسالارانه جامعه کردستان جدا سازد. اما پرسش اینجاست: آیا زنانی که از سلطه افکار سنتی و تبعیضهای جنسیتی جامعه رها شدهاند، در این گروهها به حقوق مشروع خود دست یافتهاند؟
متأسفانه زنان و دختران بسیاری فریب شعارهای فریبنده پ.ک.ک و پژاک را خورده و راهی کوههای قندیل شدهاند تا آزادی را تجربه کنند. اما آنچه در عمل رخ داده، چیزی جز بهرهکشی و فشار روانی نیست. استفاده از زنان در کارهای سخت مردانه و جنگهای نابرابر، اصل ماهیت زن را زیر سؤال میبرد.
پ.ک.ک و پژاک عاطفه و لطافت زنان را نابود کرده و آنان را شبیه مردانی خشن و بیرحم ساختهاند. این شرایط زمینهساز خودکشی زنان در این گروهها شده است.
از مهمترین دلایل خودکشی زنان در پ.ک.ک و پژاک، بردگی جنسی است. آنچه به نام «آزادی زنان» و «فمینیسم» در این گروهها تبلیغ میشود، عملاً پایگاهی برای فساد و بیبندوباری اخلاقی شده است. اسناد فراوانی از این انحرافات موجود است. حضور دختران کمسن و زیبارو در میان پسران نوجوان و جوان، نبود قوانین و ارزشهای اخلاقی و انسانی، فضای گروه را به جهنمی غیرقابل تحمل تبدیل کرده است.
زنان و دختران عضو پژاک، که به دلیل شرایط سنتی و عقبمانده جامعه از ترس، شرم یا حفظ آبرو قادر به بازگشت به زندگی عادی نیستند، هرگز نمیتوانند درباره تجاوزات رخداده سخن بگویند. همین امر سبب میشود که واقعیتها پنهان بماند. این گروه توانسته است افراد بیسواد یا کمسواد را با شستوشوی مغزی به گونهای فریب دهد که راه بازگشت برای آنان بسته باشد.
بسیاری از دخترانی که در نتیجه بیحرمتیها و تجاوزهای جنسی دچار بیماریهای روحی و روانی شدهاند، در عملیاتهای انتحاری مورد استفاده قرار میگیرند. این دختران که به پایان خط رسیدهاند، مرگ را تنها راه نجات میدانند و با بستن کمربند انفجاری به زندگی خود پایان میدهند. آمار نشان میدهد که اغلب عملیاتهای انتحاری پ.ک.ک توسط زنان انجام گرفته است.
نتیجه آن است که شعارهایی چون «خودمختاری» و «آزادی زنان» از سوی پ.ک.ک و پژاک چیزی جز ابزاری برای خوشگذرانی و سوءاستفاده مردان بیمار این گروه نبوده و زنان در نهایت به عنوان وسیلهای در خدمت آنان قرار گرفتهاند.
نکته بسیار مهم این است که همان مردان عضو پ.ک.ک و پژاک نیز از بطن همان خانوادههای سنتی و عقبمانده برخاستهاند. آنان به جای ارتقای فکری و ارتباط سازنده با جهان پیرامون، در دل کوهها مسلح شده و به دنبال خونریزی و کشتار بشریت هستند.
اکنون روشن است که آمار بالای خودکشی در پ.ک.ک و پژاک ناشی از افکار پوسیده مردان این گروه است؛ مردانی که زن را تنها به چشم برده مینگرند.