از دیرباز، گروههای تروریستی بهمنظور تأمین نیروی انسانی و ایجاد «سپر انسانی»، به استخدام کودکان روی آوردهاند. این تاکتیک، که از طریق شستوشوی مغزی، فریب و گاهی آدمربایی انجام میشود، کودکان را از حق طبیعی کودکی محروم کرده و آنان را بهعنوان ابزارِ بروز خشونت و عملیات تروریستی به کار میگیرد. دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل در گزارشهای سالیانه خود بهصراحت از افزایش استفاده از کودکان — پسر و دختر — بهعنوان سپر انسانی و مجریان حملات انتحاری خبر داده است. اما فقدان آمار دقیق درباره مقیاس این پدیده، رسیدگی و مهار آن را دشوارتر ساخته است.
براساس معیارها و مفاد کنوانسیون حقوق کودک (UNCRC)، اصول بنیادینی مانند «اصل عدم تبعیض»، «حق حیات، بقا و رشد»، «عمل بر مصلحت کودک» و «مشارکت معنادار و احترام به نظر کودکان» در مورد کودکسربازان نقض میشود؛ امری که ضرورت اقدام جمعی و بینالمللی برای مقابله با این معضل حقوق بشری را نمایانتر میسازد.
مطالعات سازمان ملل نشان میدهد در سه دهه گذشته گروههای مسلح و تروریستی در حوزههای مختلف، حدود ده هزار کودک زیر ده سال را بهکار گرفتهاند؛ کودکانی که اغلب از خانوادههای فقیر، به حاشیه راندهشده یا از خانوادههای دچار بحران اجتماعی آمدهاند. ورود کودکان به ساختار این گروهها از طرق گوناگون صورت میگیرد: آدمربایی، خرید کودکان و خلأهای قانونی و اجتماعی در کشورها از مهمترین عوامل بودهاند.
استثمار کودکان؛ از کودکسربازی تا خلع هویت انسانی
پیوستن کودکان به گروههای مسلح، صرفاً مزدور کردنِ بازیکنان جوان نیست؛ این استثمار، مرگ تدریجی «نفوس انسانی» است. کودکانِ جداافتاده از خانواده و سرزمین، نخست از تجربهی کودکیشان محروم میشوند و سپس ایدئولوژی خشونت و تعالیم مرگبار به آنها دیکته میگردد؛ فرآیندی که نه تنها جسم آنان را در معرض خطر قرار میدهد، بلکه روح و اندیشهشان را نیز بهکلی تغییر میدهد. از این منظر، نخستین قربانیان این گروهها، خودِ کودکاناند — قربانیانی که هویت انسانیشان در مسیر قدرتطلبی سرکردگانِ گروهها قربانی میشود.
وضعیت ویژه پ.ک.ک و شاخههای منطقهای؛ طرق جذب و بازتولید خشونت
در خصوص پ.ک.ک و شاخههایی چون پژاک، روشهای جذب کودکان اغلب شامل فریب، وعدههای شغلی در اقلیم یا امید به مهاجرت به اروپا و حتی آدمربایی است. ساختار این گروهها چندان میزبان افراد تحصیلکرده یا از طبقات مرفه اجتماعی نبوده و عملاً از میان اقشار آسیبپذیر و محروم جذب نیرو صورت میگیرد. در این نظامهای فرقهای، کودکان تحت آموزشهای نظامی و کلاسهای ایدئولوژیک قرار میگیرند؛ آموزههایی که کشتن، کشتهشدن، ترور یا حتی خودسوزی را امری مقدس و عادی جلوه میدهد.
این فرآیند آموزشی ـ ایدئولوژیک، ضمن رواج فرهنگ خشونت، امکان بازگشت کودکان به جامعه سالم را به شدت کاهش میدهد و نسلهایی را بهوجود میآورد که تجربه و خاطرهی کودکی برایشان تنها یادآور صدمات و وظایف ستیزهجویانه است.
استثمار کودکان توسط گروههای تروریستی یک بحران چندلایه است: از منظر حقوق بشری، نقض صریح کنوانسیونها و اصول بینالمللی است؛ از منظر اجتماعی، تولیدِ نسلی آسیبخورده و منزوی را در پی دارد؛ و از منظر امنیتی، بهرهگیری از کودکسربازان، پیچیدگی مقابله با این گروهها را افزایش میدهد.
برای مقابله با این پدیده، همگانیسازی آگاهی، تقویت سازوکارهای قانونی و اجرای طرحهای بازتوانی و بازپروری کودکانِ درگیر بهشدت ضروری است. همچنین جمعآوری آمار دقیق، مستندسازی موارد ربایش و سوءاستفاده، و همکاری منطقهای و بینالمللی در سطح اطلاعاتی و اجتماعی از گامهای اساسی برای ریشهکنی این بحراناند.