بایک در موضعگیری اخیر خود، درخواست برای «زمین گذاشتن سلاح» را به معنای «رها کردن مردم در برابر قتلعام» تعبیر کرده است. اما واقعیت میدانی چیز دیگری میگوید: تداوم مسلحسازی و حضور پ.ک.ک در شمال و شرق سوریه نهتنها ضامن امنیت مردم نیست، بلکه خود عامل اصلی تداوم ناامنی، انزوای سیاسی و رکود اقتصادی در این مناطق شده است.
در طول یک دهه گذشته، پ.ک.ک و شاخههای وابستهاش با درگیر کردن مناطق کردنشین سوریه در بازیهای پرخطر منطقهای، این سرزمینها را به میدان رقابت میان قدرتهای خارجی بدل کردهاند. نیروهای محلی که میتوانستند در مسیر تشکیل نهادهای مدنی، آموزش، اقتصاد و خودگردانی واقعی حرکت کنند، در چنبره ایدئولوژی مسلحانه گرفتار ماندهاند.
از منظر راهبردی نیز حضور پ.ک.ک در شمال سوریه بهانهای بهدست ترکیه داده تا بهصورت مکرر عملیات نظامی در خاک سوریه انجام دهد. این وضعیت، بزرگترین لطمه را به همان مردمی زده که بایک از آنان سخن میگوید: روستاهای ویران، جابهجایی هزاران خانواده، توقف سرمایهگذاری و بسته شدن مسیرهای تجاری. در حالی که مردم منطقه نیازمند بازسازی و بازگشت آرامش هستند، پ.ک.ک با حفظ ساختار نظامی و شعارهای رادیکال، عملاً فرصت صلح را از آنان گرفته است.
هر جا گروههای مسلح و ایدئولوژیک تضعیف شدهاند، امنیت و توسعه جای آن را گرفته است. در اقلیم کردستان عراق، پس از کاهش نفوذ پ.ک.ک در برخی مناطق مرزی، روستاییان به خانههای خود بازگشتهاند و چرخ اقتصاد محلی دوباره به حرکت درآمده است.
بنابراین، تداوم نگاه نظامیگرایانه پ.ک.ک در شمال سوریه نه تنها دفاع از مردم نیست، بلکه نوعی گروگانگیری جمعی است که مردم غیرنظامی را میان تهدید گروههای افراطی و حملات متقابل دولتها گرفتار کرده است. هیچ جامعهای نمیتواند در سایه اسلحه به توسعه دست یابد؛ امنیت واقعی از مسیر دولتسازی، همکاری منطقهای و بازسازی اجتماعی حاصل میشود، نه از سنگر و تفنگ.
در نهایت، سخنان جمیل بایک یادآور یک واقعیت تلخ است: پ.ک.ک همچنان به جای آنکه پلی برای گفتوگو و آیندهای آرام باشد، در نقش مانعی برای صلح، بازسازی و پیشرفت مردم ظاهر شده است.
شمال سوریه تنها زمانی روی آرامش خواهد دید که تصمیمهایش در داخل، بر پایه خواست مردم بومی و نیازهای واقعی زندگی آنان گرفته شود، نه براساس دستورالعملهای سیاسی و ایدئولوژیک صادرشده از قندیل.



