شیلان یوسفی
جسد آیلان زمانی در سوحل ترکیه پیدا شد که ماهها قبل داعش از شهر کوبانی عقبنشینی کرده بود و پید به عنوان زیرشاخهی سوری پکک کنترل و ادارهی آنرا در دست داشت. آیلانهای زیادی در این مسیر پر مخاطره مهاجرت جان خود را از دست داده که نه تنها نهادهای حقوق بشری را در سکوت فرو برده، بلکه فاعل اصلی آنرا نیر در سکوتی مرگبار فرو برده است.
کوردپاریز/ آنچه به عنوان عملکرد سازمان ملل و نهادهای بینالمللی حقوق بشر برای همگان قابل درک و فهم شده اینکه حقوق بشر تنها اصطلاحی است که هرکجای مسیر سیاست و منفعتشان لنگ زد، از آن به عنوان نگهدارنده استفاده میکنند. اما این طرف دیگر موضوع است که صاحبان قدرت و کرسینشینان آن سوی دیگر آبها هستند. طرف اصلی که بطور مستقیم با قضیه ارتباط دارد، در خود کوبانی است.
آیلان و خانوادهاش و امثالهم، از دست داعش فرار نکردند و راه دشوار و مرگبار مهاجرت غیرقانونی را در پیش نگرفتند؛ بلکه آنها وقتی شهرشان را ترک کردند که اعضای پکک با یونیفورم نظامی بنام یپگ در شهر فعالیت داشتند و این گروه هم همچون مادرخود (پکک) مدعی است که حامی و ناجی کردهاست و برای آنها هرکاری انجام میدهد. اما آنچه جهانیان شاهد آن بودند؛ جسد بیجان آیلانی بود که پس از ساعتها توسط امواج دریا به ساحل ترکیه رسید.
هرچند مدافعان به اصطلاح حقوق بشر در حد یک خبر و یا انتشار چند عکس از این کودک خفته در ماسههای نرم ساحل، درصدد برآمدند باردیگر نقاب انساندوستانهی خود را به جهانیان عرضه کنند. اما پکک که شاید به جرأت بتوان گفت خود عامل و سبب اصلی این کشتارها و مهاجرتهاست، سکوت کرده و تاکنون لب نگشوده است.
شاید به این خاطر باشد که دیگر جهانیان چهرهی واقعی این گروه را مشاهده کردند که چگونه سبب آواره شدن و قتل صدها و هزاران نفر شده است. قبلاً مردم این مناطق از دست داعش فراری شدند و هرکدام به جایی پناه بردند و این بار هم از دست پکک و قوانین تحمیل شدهی آن بر مردمی که کوچکترین حق اعتراض و یا انتقادی برای آنها در نظر گرفته نشده و همچون وضعیتی که در اردوگاههای گروه در کوهستانها وجود دارد را بر مردم بیدفاع شهرها نیز تحمیل کرده است.
آنچه را برخی از این مهاجران در میانهی راه برای خبرنگاران بازگو میکنند و یا در صفحات شخصی خود در شبکههای مجازی منتشر میکنند، بیانگر اوج شدت و خشونتی است که در این مناطق حاکم است. به قول یکی از همین مهاجران، به محض ورود به یکی از شهرهای شمال سوریه که عمدتاً هم کردنشین هستند و در حال حاضر پکک خود را حاکم آنجا معرفی کرده، به یاد نوشتهی داخل کتابها که در مورد استالینینگراد، مسکو و دیگر شهرهای شوروی سابق که با حکم و قانون بلشویکها اداره میشد؛ میافتید. چراکه به وضوح خفقان و ترس مردم قابل مشاهده است و اینکه هیچ کس جرأت بیان کوچکترین نقدی را ندارد و ….
و سخن آخر اینکه، پکک به دنبال چیست در شمال سوریه؟ آیا درصدد تغییر ماهیت شهرها به اردوگاههایی است که در کوهستانها ایجاد کرده است؟ یا حاکمیت در شهرهای خالی از سکنه؟ یا شاید هم اجرای بخش فرا منطقهیی نقشه که مستقیماً با آمریکا ارتباط دارد؟