حضور نظامی روسیه در سوریه، احتمالا معادلات سیاسی ـ امنیتی در صحنه سیاست داخلی بحران سوریه را به نوعی تعادل می رساند و این سبب می شود تا روند حرکت به سوی یک راه حل سیاسی برای حل بحران سوریه در سطح منطقه ای و بین المللی تسریع شود. چنین وضعیتی برای ایران که خواهان دستیابی به یک راه حل میانه برای این بحران است، می تواند یک فرصت باشد.
به گزارش کوردپاریز,دکتر کیهان برزگر، رئیس پژوهشکده مطالعات خاورمیانه در مطلبی که به تازگی در وب سایت مرکز بلفر دانشگاه هاروارد منتشر کرده، ضمن بیان ابن مقدمه می افزاید:
وقتی روسیه در گفت وگو با مخالفان میانه روی رژیم اسد به نقطه مشترکی برای دستیابی به یک راه حل سیاسی نرسید و همزمان تحولات نظامی و میدانی ماههای گذشته، بیشتر منجر به تقویت گروه تکفیری داعش و سایر گروه های تروریستی در سوریه شد، تصمیم به توسل به نیروی نظامی و مبارزه مستقیم با تروریست ها برای تقویت دولت سوریه گرفت که از نظر روسیه در خط مقدم مبارزه با تروریسم قرار دارد.
ایران از این سیاست روسیه حمایت کرد، چون عملیات هوایی روسیه، معادلات سیاسی ـ امنیتی میدان های نبرد در سوریه را به نفع دولت سوریه تغییر می دهد و این خود فشار سیاسی بر کشورهای غربی به خصوص آمریکا را برای اتخاذ یک سیاست قابل پذیرش برای همه بازیگران درگیر در صحنه بحران افزایش خواهد داد. این وضعیت متعاقبا بر سیاست های عربستان سعودی و ترکیه، یعنی دو نیروی اصلی مخالف سیاست ایران در سوریه، تأثیر گذاشته و احتمالا آنها را مجبور به عقب نشینی از سیاست فعلی «اسد اول باید برود تا روند راه حل سیاسی آغاز شود» خواهد کرد. با دخالت روسیه، بحران سوریه، فراتر از ابعاد منطقه ای، به رقابت ژئوپلتیک بین المللی بین روسیه و غرب تبدیل شده است. نتیجه احتمالی این تحول، همان گونه که تجربه بحران های گرجستان (۲۰۰۸) و اوکراین (۲۰۱۴) نشان می دهد، نه تصمیم غرب به مقابله مستقیم نظامی با روسیه، بلکه تمایل بالقوه به دستیابی به یک راه حل میانه و سیاسی برای حل بحران است.
نگاه غالب در غرب و بعضی از کشورهای عربی منطقه این است که ایران و روسیه از وضعیت پدید آمده در سوریه برای گسترش نقش و نفوذ منطقه ای و جهانی خود استفاده می کنند. از این دیدگاه، ایران سوریه را به عنوان نقطه اتصال سنتی با مسائل جهان عرب به خصوص در حفظ محور مقاومت در نظر می گیرد؛ افزون بر اینکه تمایل ایران به اجرای کامل و سریع توافق هسته ای اخیر با قدرت های بزرگ (برجام)، ضرورت ایفای یک نقش منطقه ای فعال تر و افزایش قدرت چانه زنی خود با غرب در حل مسائل منطقه ای را اجتناب ناپذیر می کند.
در مورد روسیه هم دیدگاه غربی عمدتا بحث می کند که هدف اصلی روسیه، حفظ یک متحد برای اهداف ژئواستراتژیک مربوط به حفظ موقعیت در دریای مدیترانه و همچنین تقویت نقش و نفوذ منطقه ای در چارچوب رقابت های ژئوپلتیک با غرب در مناطق دیگر همچون اوکراین است.
از یک نگاه واقع گرایانه بحث فوق قانع کننده است؛ اما نباید هم از این نکته غافل شد که مسأله سوریه در درجه اول یک موضوع امنیت ملی برای ایران و روسیه است و به همین علت است که دو کشور به سختی مواضع خود را در این بحران تغییر می دهند. اکنون، نگرانی اصلی دو کشور بر محور جلوگیری از گسترش تروریسم و افراط گرایی قرار دارد که به دنبال خود، تشدید مسائل فرقه ای را به همراه داشته که این خود می تواند ناامنی را به مرزهای این دو کشور یا حتی به درون آنها هدایت کند و مهمتر از همه، منجر به تجزیه کشورهای منطقه شود. در واقع، نگرانی های امنیت ملی بوده که ایران و روسیه را ـ البته با یک نگاه تدافعی ـ به افزایش نقش منطقه ای برای دفع تهدیدات دشمنان و نیروهای مخالف آنها متمرکز کرده است.
در روند بحران در چهار سال گذشته، غرب و متحدان منطقه ایش مانند عربستان و ترکیه همواره تلاش کرده اند تا نقش دولت های حاکم در سوریه و عراق (سرزمین های اصلی که تروریست ها در آن عملیات انجام می دهند) و متحدان آنها (ایران و روسیه) را به حداقل ممکن برسانند. اما این سیاست اکنون نتیجه معکوس داشته و منجر به شکل گیری ائتلاف جدیدی از همه این کشورها برای مقابله با تروریست های تکفیری شده که شکست در برابر آنها را مساوی با تجزیه دو کشور سوریه و عراق در نظر می گیرند. مواضع تقریبا مشابه حسن روحانی و ولادیمیر پوتین در نشست امسال مجمع عمومی سازمان ملل، نسبت به خطرات این نوع تروریسم برای گسترش ناامنی منطقه و جهان بیانگر این واقعیت است.
قبل از انتشار, [۰۹.۱۱.۱۵ ۱۲:۰۷]
نکته آخر اینکه، هر چند حضور روسیه در سوریه برای ایران از این لحاظ که فضای سیاسی جدیدی برای تسریع راه حل سیاسی برای حل این بحران فراهم می کند، یک فرصت است، باید توجه هم داشت که نزدیکی ایران و روسیه در بحران سوریه بیشتر ائتلاف سیاسی مبتنی بر یک نیاز متقابل برای دفع یک تهدید امنیت ملی در زمان ناامنی است، نه الزاما یک اتحاد استراتژیک، چون ایران بیشتر علاقه مند است روابط خود با قدرت های بزرگ را در پرتو تقویت همکاری های منطقه ای از جمله با عربستان، ترکیه و مصر متعادل کند. منطق استراتژیک این سیاست پرهیز از ورود به رقابت های سنتی و یکجانبه گرایی قدرت های بزرگ است که می تواند به بهای تضعیف نقش منطقه ای ایران تمام شود. مثلا ایران محتاط است که نقشش در روند انتقال سیاسی حکومت سوریه در آینده با یک توافق روسی ـ آمریکایی مورد معامله قرار نگیرد.