حمایت صریح اسراییل از «استقلال» کردستان، به رغم آگاهی از حساسیت کشورهای مسلمان منطقه، در نگاه اول تعجب برانگیز به نظر میرسد، اما پیوندهای نزدیک صهیونیستها و خاندان بارزانی، قدمتی حدود نیم قرن دارد.
به گزارش کوردپاریز، امروز دیگر بر همگان روشن است که حکومت اقلیم کردستان و در راس آن مسعود بارزانی، در میانه آشوب تروریزم تکفیری که هستی و موجودیت عراق را نشانه رفته، صرفا به دنبال گرفتن ماهی خود از آب گل آلود است و نه تنها هیچ وقعی به سرنوشت جمهوری عراق نمیگذارد، که حتی قراین از رضایت درونی او از شعله کشیدن آتش داعش حکایت دارد.
بارزانی به دنبال استقلال و تشکیل «کشور کردستان» است و این را بارها و به صراحت اعلام کرده است. حتی آن زمانی که در بحبوبه پیشرویهای داعش، بیم سقوط بغداد میرفت، بارزانی که شرایط را برای اعلام استقلال مساعد میپنداشت، در بدترین شرایط امنیتی کشور این خواست را مطرح کرد. البته با برگشتن نوک سلاح داعش به سوی اربیل، بارزانی چارهای جز عقب نشینی تاکتیکی نداشت و صرفا با حمایتهای ایران توانست از مهلکه سقوط اربیل به دست داعش بگریزد.
اما بارزانی، این روزها، دلگرم از پشتیبانی آمریکایی در نبرد با داعش، دوباره بحث استقلال را برجسته کرده است. اما تنها، و تنها یک دولت در کل جهان است که از ایده «تشکیل کشور کردی» پشتیبانی میکند: رژیم صهیونیستی.
حقیقت این است که رژیم صهیونیستی نه تنها حامی ایده تاسیس کشور مستقل کردستان در شمال عراق است، که برای تحقق آن کارزار تبلیغاتی و دیپلماتیک هم به راه انداخته است! به این اظهارات توجه کنید:
«کردها مردمی سلحشور هستند که تعهد و میانهروی سیاسی خود را اثبات کردهاند. آن ها لیاقت استقلال سیاسی را دارند.» (بنیامین نتانیاهو، سخنرانی دانشگاه تل آویو، ۳۰ ژوئن ۲۰۱۴)
«عراق جلوی چشمان ما از هم میپاشد و به نظر میرسد که تشکیل یک کشور مستقل کرد، همین حالا هم اتفاق افتاده است.» (آویگدور لیبرمن وزیر خارجه سابق و وزیر جنگ فعلی رژیم صهیونیستی، در گفتگوی تلفنی با جان کری، ۲۶ ژوئن ۲۰۱۴)
«اتحاد عراق بدون یک مداخله «عظیم» نظامی از خارج ممکن نیست و این تایید کننده جدایی کردها از اکثریت شیعه و اقلیت سنی است.» (شیمون پرز، رییس وقت اسراییل، در دیدار با اوباما، ۲۵ ژوئن ۲۰۱۴)
«ما باید صراحتا خواستار تشکیل یک کشور کردستان، مجزا از ترکیه و ایران باشیم. (کشوری که) دوست اسراییل خواهد بود.» (آیلت شاکد، وزیر دادگستری! رژیم صهیونیستی، سخنرانی در کنفرانس سالانه آی ان اس اس، ژانویه ۲۰۱۶)
اینها نمونههای صریح و آشکار حمایت مقامات ارشد اسراییل از تجزیهطلبی اقلیم کردستان است، وگرنه آن چه در پشت پرده روابط بارزانی-اسراییل میگذرد، به خواست خود حکومت بارزانی پنهان و در سایه است. اما به رغم این که چنین حمایت صریحی از سوی اسراییلیها، به رغم آگاهی از حساسیت کشورهای مسلمان منطقه نسبت به رابطه با این رژیم، در نگاه اول تعجب برانگیز به نظر میرسد، اما در نگاهی عمیقتر به واقعیتهای میدانی، و با لحاظ بسترهای تاریخی، چندان دور از انتظار نبوده و نیست. پیوندهای نزدیک صهیونیستها و خاندان بارزانی، قدمتی حدود نیم قرن دارد.
سابقه روابط اسراییل و کردهای عراق به دهه ۱۹۶۰ باز میگردد. اسراییل بر اساس «راهبرد پیرامونی»، که توسط اولین نخست وزیر آن بن گوریون ترسیم شده بود، در آن مقطع روابط نزدیک را با حکومتهای محلی و اقلیتهای قومی و نژادی، در کشورهایی که مخالف اسراییل بودند، در دستور کار قرار داد. طبق راهبرد پیرامونی، هر رقیب یا دشمنی مقابل کشورهای عرب، متحدی بالقوه برای دولت یهودی محسوب میشد، خواه گروههای فروتر از دولت همچون کردها یا مسیحیان سودان جنوبی، خواه کشور ترکیه، ایران زمان پهلوی و اتیوپی. در ان زمان، اسراییل که به شدت از نقش عراق در دشمنی جهان عرب با خود بیمناک بود، پیوندهای پنهان را با کردهای ناراضی شمال عراق، به رهبری ملامصطفی بارزانی (پدر مسعود) آغاز کرد.
برخی از گزارشها حاکی از آن است که موساد نقش مهمی در تجهیز و آموزش چریکهای تحت امر ملامصطفی داشت. در عوض، کردها هم در انتقال یهودیان عراق به سرزمینهای اشغالی نقش اساسی ایفاء کردند. اسراییل یک ژنرال موساد به نام «ساگی چوری» را برای تعلیم پیشمرگهها به شمال عراق فرستاد و البته شماری از فرماندهان نظامی کردها هم مخفیانه به اسراییل سفر کردند.
از ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۵، روابط اسراییل و ملامصطفی دچار چالش شد. ماجرا از این قرار بود که در جریان جنگ اکتبر ۱۹۷۳(در اسراییل به جنگ یوم کیپور معروف است)، چریکهای ملامصطفی بارزانی دست از جنگ با دولت مرکزی عراق کشیدند تا خللی در مشارکت ارتش عراق در جریان جنگ با اسراییل به وجود نیاید. اسراییل از این مساله به شدت عصبانی شد.
در ۱۹۷۵، در پی توافق الجزایر میان ایران و عراق، نوبت کردها بود که از اسراییل عصبانی شوند، چرا که اسراییل در پی این توافق کمک خود را به نیروهای ملامصطفی قطع کرد. هر یک از طرفین در این زمینه توجیه خود را داشتند. کردها در ۱۹۷۳، می ترسیدند که در صورت ادامه جنگ با ارتش عراق، از سوی جهان عرب انگ «خیانت» بخورند. اسراییل هم در ۱۹۷۵ از این نگران بود که با ادامه کمک به کردها خشم شاه ایران و دولت امریکا را تحریک کند.
بعد از یک دوره رکود در روابط، در پی جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ و حصول خودمختاری نسبی برای کردها، دوباره روابط اسراییل-کردها رونق گرفت. این روابط بعد از سقوط حکومت صدام در ۲۰۰۳ اوج گرفت.
منافع دوجانبه
رابطه میان حکومت اقلیم کردستان و رژیم صهیونیستی، پیش و. بیش از هر چیز، پیوند بین دو موجودیت است که نتوانسته اند بعد از دهه ها، برای «کشور بودن» خود، مشروعیتی در منطقه به دست بیاورند. اما فراتر از این، هم بارزانی و هم صهیونیست ها، برای این رابطه منافعی چندوجهی برای خود تعریف کردهاند.
رژیم صهیونیستی به بهانه کمک به کردها در مقابله با داعش و نقش آفرینی در به اصطلاح کارزار بین المللی مبارزه با داعش، پیشمرگه ها را تعلیم و تجهیز می کند. لیکن واضح است که این بهانه ای بیش نیست. دولت اسراییل به دنبال یک جای پای قابل اتکاء در قلب منطقه غرب آسیا، همجوار با دشمنان و رقبای بالفعل و بالقوه این رژِیم است. تشکیل یک کشور کردی، علاوه بر این که یک حایل در «جبهه شرقی»(در برابر محور مقاومت) ایجاد می کند، می تواند تیغ جدایی طلبی کردها را در پهلوی سوریه، ایران و ترکیه تیز کند و آن را به ابزار امتیازگیری اسراییل تبدیل نماید.
تشکیل یک کشور کردی، می تواند اثری دومینووار بر تجزیه طلبی سایر اقلیت های قومی و نژادی منطقه داشته باشد که خود دقیقا در راستای طرح اسراییلی «بالکانیزه کردن» غرب آسیاست. مضاف بر این که یک کشور کرد همپیمان اسراییل، تا حدی انزوای سیاسی و فرهنگی این رژیم را در منطقهای مسلمان با حس شدید نفرت از صهیونیستها تعدیل خواهد کرد.
استقلال کردهای عراق، در وضعیت بحرانی سوریه هم اثر مستقیم دارد که اولین نتیجه آن استقلالطلبی حزب دموکراتیک کردستان سوریه است که می تواند یک پیشران برای طرح اسراییلی تجزیه سوریه باشد. تجزیه سوریه علاوه بر این که ضربه ای سنگین برای محور مقاومت است، خیال اسراییل را هم از تصرف همیشگی ارتفاعات جولان راحت می کند.
از سوی دیگر، با وجود این که اسراییل در حال حاضر از وجود و عملکرد گروه های تروریستی در منطقه سود می برد، اما در صورت تحقق تجزیه سوریه و شکل گیری یک حکومت متعلق به تروریستها در نزدیکی رژیم صهیونیستی، اگر بنا به هر دلیلی روزی خطری از جانب آنها متوجه اسراییل شود(مثل مورد القاعده که با برنامه ریزی سیا شکل گرفت و بعد از کنترل خارج شد)، کردها با داشتن نیروهای زبده پیشمرگه، با تجهیزات اسراییلی، میتوانند به عنوان یک دیوار دفاعی از منافع اسراییل حفاظت کنند.
وجود کشور کردستان که صدها کیلومتر مرز مشترک با ترکیه و ایران دارد، به رزیم صهیونیستی این امکان را می دهد که با استقرار راحت تر تاسیسات و تجهیزات و نیروهای نظامی و اطلاعاتی، اشراف بیشتری به تحرکات داخل مرزهای ایران و ترکیه داشته باشد. همین حالا هم، شبکه ای از ماموران موساد و جاسوسان همکار موساد تحت حمایت بارزانی به راحتی در شمال عراق تردد و فعالیت میکنند و به ویژه به کار جاسوسی از برنامه هستهای ایران مشغولند.
در سال ۲۰۰۴، «سیمور هرش»، روزنامه نگار معروف آمریکایی، در مصاحبه با برنامه تلویزیونی «حالا دموکراسی» به میزبانی آمی گودمن، خبر داد که در پی حمله آمریکا به عراق، صدها مامور اطلاعاتی اسراییل روانه شمال عراق شدند تا عملیات جاسوسی را علیه ایران، سوریه و عراق سازماندهی کنند.
در سال ۲۰۱۲، روزنامه فرانسوی «لو فیگارو»، طی گزارشی فاش کرد که موساد ناراضیان ایرانی را جذب می کند و در پایگاه های سری خود در شمال عراق تعلیم می دهد. در ۲۰۱۳ هم روزنامه «واشینگتن پست» از هشدار سازمان امنیت ملی ترکیه به مقامات اطلاعاتی ایران خبر داد که طبق ان شبکه ای از ناراضیان ایرانی (عمدتا کرد) در حال جاسوسی برای اسراییل هستند و به طور مرتب با ماموران موساد در ترکیه ملاقات می کنند.
اما این روابط یک جنبه اقتصادی پررنگ هم دارد. روزنامه فایننشال تایمز چاپ لندن، در ۲۳ آگوست ۲۰۱۵، از تامین سه چهارم نفت اسراییل از طریق کردستان خبر داد. در واقع نفت متعلق به مردم عراق، که حکومت بارزانی خودسرانه ان را «سرقت» می کند از طریق خط لولهای کرکوک-جیهان به ترکیه می رود و از آن جا به اسراییل بارگیری میشود. حتی وزیر منابع طبیعی کردستان، آشتی هورامی دو سال پیش در مصاحبه روزنامه «حریت» گفته بود که “فروش نفت به اسراییل جرم نیست.”
اسراییل تنها خریدار رسمی نفت «دزدیده شده » ملت عراق توسط حکومت بارزانی است و دیگر کشورها از بیم آن که مورد شکایت دولت مرکزی عراق قرار بگیرند، دست کم به صورت آشکار، از کردها نفت نمیخرند. علاوه بر نفت، اسراییل سرمایهگذاری سنگینی در بخشهای انرژی، ساخت و ساز، ارتباطات و امنیت اقلیم کردستان انجام داده است. بدیهی است که دفاتر شرکت های اسراییلی که در اربیل مستقر هستند، تحت نظارت مستقیم سازمان های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی فعالیت می کنند. برخی منابع، از «دنی یاتوم» رییس اسبق موساد به عنوان هماهنگ کننده اطلاعاتی شرکت های اسراییلی فعال در کردستان عراق نام برده اند.
چرا بارزانی با اسراییل «بسته» است؟
برعکس مقامات ارشد صهیونیستی که آشکارا حمایت خود را از استقلال کردستان و حمایت از حکومت اقلیم کردستان جار میزنند، مقامات حزب دموکرات کردستان عراق (حزب حاکم بر اقلیم) چندان مایل به رسانه ای شدن حمایت اسراییل نیستند. دلیل اصلی ان هم ترس از خشم بغداد و تهران است. مضاف بر این که بارزانی در داخل خود اقلیم کردستان با حزب «اتحادیه میهنی کردستان» به رهبری جلال طالبانی (با محوریت سلیمانیه) و حزب گوران هم مواجه است که هر دو متمایل به ایران و مخالف نزدیک شدن به اسراییل هستند. اخیرا اتحادیه میهنی و گوران وارد ائتلاف دوباره با هم شدهاند.
علاوه بر این، بارزانی از موضع کشورهای عرب سنی هم بیمناک است. از همان دهه ۱۹۶۰ که روابط بارزانی ها با اسراییل شروع شد، یک اتهام همیشگی به آن ها از سوی اعراب، تلاش برای «تشکیل اسراییل دوم» در قلب کشورهای اسلامی بوده است.
«آموس گیلعاد»، از مقامات ارشد نظامی اسراییل در پاسخ به سوال رادیو ارتش اسراییل درباره این که چرا مقامات نظامی و امنیتی اسراییل درباره روابط با کردها پاسخ داد: «سکوت ما، درست کم در رسانه ها- بهترین کار است. هر سروصدای اضافه از طرف ما فقط می تواند به کردها آسیب برساند.» او در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا اسقلال کردستان به نفع اسراییل است؟» با اشاره به روابط تاریخی کردستان با اسراییل گفت: «نگاهی به تاریخ بیاندازید و خود درباره آینده نتیجه بگیرید.»
«الیعاذر سافریر»، رییس پیشین ایستگاه موساد در شمال عراق هم معتقد است که رازداری مقامات نظامی و امنیتی اسراییل و عدم اظهارنظر در مورد پیوند اسراییل- کردها به درخواست طرف کرد است.
«ما دوست داریم که در این مورد، باز صحبت کنیم، در آن جا سفارتخانه داشته باشیم، روابط عادی داشته باشیم، ولی مسایل را مخفی نگه می داریم، چون آن ها این طور می خواهند.»
خانم «افرا بنجیو»، متخصص امور عراق در دانشگاه تل آویو، که کتاب مهمی در زمینه روابط با کردها دارد، چنین مینویسد:
«به نظرم قطعی است که همان لحظه که بارزانی اعلام استقلال کند، این روابط (مخفی) به سطح روابط آشکار ارتقاء مییابد. این به عهده کردهاست.»