بدون شک بخش عمده ای از قربانیان تروریسم پ.ک.ک و پژاک، خانواده های فقیر و بی بضاعت و نوجوانان بی سواد و کم سواد هستند. هیچ فرد آگاه و عاقلی با میل و اراده خود محال است قدم در وادی جهنم قندیل بگذارد. به خاطر همین قشر ضعیف شهروندان کُرد همواره مورد هدف این گروهک بوده و بیشترین آسیب را هم دیده اند.
انجمن کوردپاریز این بار به سراغ خانواده یکی از قربانیان پژاک رفته و ماجرای اختلافات خانوادگی و فقر و تنگدستی و رها کردن فرزند ۲ ساله به امید یک زندگی بهتر را در ادامه در گفتگو با پدر ناصر علیزاده بخوانید؛
.
آقای علیزاده در صورت امکان خودتان را معرفی کنید؟
من پدر ناصر علیزاده، اهل یکی از روستاهای قطور خوی هستم. زن اولم (مادر ناصر) فوت کرده است. خودم بیکارم و گهگاهی به شغل کارگری مشغولم. از لحاظ مالی و معیشتی سخت در مضیقه هستیم. بیکاری و تنگدستی، زندگی ام را ویران کرده و مدیریت آن را از دست داده ام.
.
فرزند شما قبل از رفتن به گروهک به چه کاری مشغول بود و سطح تحصیلاتش چقدر است؟
پسرم ناصر فرزند اول من بود. به دلیل مشکلات مالی و عدم توانایی بنده، تا کلاس دوم ابتدایی بیشتر نتوانست ادامه تحصیل دهد. ناصر بیسواد بزرگ شد و اکنون به زور اسم و فامیلی خود را می نویسد. پسرم شغل آزاد داشت و گاهی هم به کار آلماتور بندی مشغول بود.
.
ناصر چه سالی و در چند سالگی به گروهک رفت؟
پسرم متولد ۱۳۷۱ است و تقریبا دو سال پیش به طور ناگهانی به گروهک رفت. اتفاقی که به هیچ عنوان منتظرش نبودیم. ناصر خودش خانه و زندگی داشت.
.
پسر شما متاهل بود؟
بله، پسرم ازدواج کرده بود و یک فرزند پسر هم دارد که اکنون پسرش ۴ سال، سن دارد. متاسفانه این اواخر با خانمش اختلاف پیدا کرده بود و سر سازگاری نداشت. با من هم شدیدا اختلاف داشت. اکنون بعد از دو سال خانمش بلاتکلیف است و زحمت بزرگ کردن فرزندش به عهده خانم وی افتاده است.
.
از نحوه رفتن پسرتان به گروه بگویید. اینکه چه اتفاقی افتاد و چگونه رفت؟
ناصر بعد از چند ماه اختلاف با خانمش، سر عقل آمده بود و تصمیم گرفته بود که کار کند و زندگی خود را دوباره سامان بخشد. دفعه آخری که با خانمش حرف زده بود قول داده بود دیگر زندگی را سرسری نگیرد. گفته بود چند ماه به من فرصت بده و می خواهم بروم مرز اشنویه و با قاچاق سوخت و کولبری پولی جمع می کنم و می آیم در روستا یک آلونکی می سازم و به زندگی مان ادامه می دهیم.
متاسفانه آنچنان که دوستش تعریف می کند، شب هنگام در کوه به خاطر قاچاق و به دلیل حضور نیروهای مرزبانی زمین گیر می شوند و مجبور می شوند شب را در کوهستان بمانند که پسرم با دیدن چادر گروهک در ارتفاعات کوهستان به سمت آنها می رود و چند ساعتی را با آنها سپری می کند. هر اتفاقی افتاده در آن چند ساعت بوده و خدا می داند با چه وعده ای و چه نقشه ای وی را گمراه کرده اند.
بعد از اینکه از چادر آنها برگشته بود به دوستش گفته بود تو برو من می خواهم با اینها به قندیل بروم. دوستش هر کاری کرده بود و حتی گریه کرده بود که بیا برگردیم متاسفانه در داخل چادر چه گذشته بود، ناصر راضی نشده بود برگردد!
.
شما چطور مطلع شدید؟ چه اقدامی کردید؟
خود عوامل گروهک با یکی از شماره های داخلی با من تماس گرفت و ادعا کرد که ناصر با اراده خود می خواهد به گروه آنها ملحق شود. باورم نشد، چرا که ناصر مطلقا به آنها فکر نمی کرد، زن و زندگی داشت، با آنها أصلا صنمی نداشت. هیچوقت هم نشنیده بودم که حرفی از گروهک در منزل بزند. چگونه ممکن بود فرزند دو ساله خود را رها کند و به کوهستان برود. به دنبال عناصر گروهک، ناصر با من ۳۰ ثانیه ای صحبت کرد و اینکه می خواهد به گروهک برود و بعد از آن عنصر گروهک سریع گوشی را از وی گرفت.
فردای آن روز به نهادهای امنیتی اطلاع دادم و درخواست کمک کردم.
.
از وقتی به گروهک رفته است از وضعیت وی اطلاعی دارید؟ تماسی داشته اید؟
بعد از آن ما دیگر هیچ تماسی نداشتیم و خودم هم سر در گم هستم و واقعا نمی دانم چکار کنم. از طرفی هم وضع مالی ام خوب نیست و نمی توانم کار خاصی انجام بدهم.
هیچ اطلاعی از پسرم ندارم. آیا زنده است، مرده است. واقعا نمی دانم. هر از چندگاهی خبرهایی می شنوم اینکه وی را به هنگام فرار کشته اند، بعضی ها هم می گویند در اثر حملات ترکیه کشته شده است. گیج و سر در گمیم.
.
آیا در روستای شما کودکانی بوده اند که به زور یا با فریب به گروهک رفته باشند؟
بله متاسفانه. اولین هدف آنها کودکان و نوجوانان زیر ۱۳ سال است. مواردی بوده و در روستاهای همجوار هم سراغ دارم که کودکان را به زور با خود برده اند. وقتی نصف شب چند فرد مسلح با اسلحه بالای سرت می ایستند دیگر هیچ خانواده ای جرات نمی کند مخالفت کند. چرا که می دانند اگر مقاومت کنند حتما کشته می شوند و یا با بی رحمی شکنجه می شوند.
.
آیا گروهک تروریستی پژاک مدافع حقوق کردها است؟ هدفشان از این کارها چیست؟
آنها مدافع چی هستند؟ خودشان که به ما زور می گویند. ما خودمان به سختی امرار و معاش می کنیم ولی به زور اسلحه باید آذوقه آنها را تامین کنیم و جیبشان را پر کنیم. این چه دفاعی است. اینها که همه اش ضرر و زیان می رسانند. اگر گروهک هدفش دفاع از حقوق کردها است، چند تا آدم درست و حسابی همراهشان بود نه اینکه بچه های بی سواد و خانواده های بی بضاعت را به زور با خود ببرند و بدبخت کنند. کدام فرد باسوادی در بینشان است. اصلی چه کسی حاضر است آنها را به عنوان مدافع حقوق کردها قبول کند؟ اگر قبول می کردند که چند تا آدم حسابی با آنها بود.
.
برای بازگرداندن پسرتان حاضرید پیگیری حقوقی کنید؟
حتما حاضرم. به دلم هم به حال پسرم نسوزد به فکر آینده نامعلوم نوه ام هستم. این بچه چه گناهی کرده که باید بی پدر بزرگ شود. من حاضرم و اگر انجمن شما کمک کند این کار را می کنم. چرا که خودم فقیر و ناتوانم و سوادی هم ندارم که چگونه پیگیری کنم.