مایکل روبین، مقام پیشین پنتاگون و پژوهشگر ارشد اندیشکده آمریکایی Middle East Forum، در تحلیلی تازه درباره تنشهای درون اقلیم کردستان عراق هشدار داده است که ایالات متحده نباید تمام سرنوشت و امور اقلیم را به دست رهبران دو حزب حاکم – حزب دموکرات کردستان (KDP) و اتحادیه میهنی کردستان (PUK) – بسپارد.
روبین با اشاره به رقابت فزاینده میان این دو جریان که به بنبست سیاسی، فساد ساختاری و تضعیف نهادهای دموکراتیک در اقلیم منجر شده است، تأکید میکند که تداوم سیاست واشنگتن در حمایت یکجانبه از نخبگان سنتی کرد، خطر بیثباتی داخلی و فروپاشی نظم سیاسی اربیل را در پی دارد. او معتقد است آمریکا باید سیاست خود را از سطح روابط شخصی با رهبران حزبی به سمت تعامل مستقیم با نهادهای دموکراتیک تغییر دهد.
مایکل روبین نوشت: در ۲۲ اوت ۲۰۲۵، «بافل طالبانی» رهبر اتحادیه میهنی کردستان دستور داد یک نیروی شبهنظامی آموزشدیده توسط آمریکا، پسرعمویش «لاهــور شیخجنگی» را بازداشت کند. این اقدام نقطه اوج چندین سال رقابت خانوادگی بر سر جانشینی، نهتنها در ساختار سیاسی بهجا مانده از فوت جلال طالبانی، بلکه در امپراتوری اقتصادی چندمیلیارددلاری او بود.
اتحادیه میهنی کردستان مدارک خود را علیه لاهور شیخجنگی، رئیس پیشین مشترک این حزب، به دادگاه ارائه کرده است و بهنظر میرسد این شواهد معتبر باشند. بر اساس گزارشها، لاهور در گفتوگوهایی از طریق واتساپ دربارهی طرحی برای ترور بافل و برادرش قباد – دو نفری که هماکنون بهصورت مشترک بر منطقه تحت کنترل اتحادیه میهنی در اقلیم کردستان حکومت میکنند – صحبت کرده است.
روبین تاکید می کند این اقدام از سوی لاهور نشانهای از بیاحتیاطی و سادهلوحی سیاسی بود. زیرا او بهعنوان رئیس سابق دستگاه امنیتی باید میدانست که واتساپ و حتی «سیگنال» به آن اندازه که عموم مردم تصور میکنند، امن نیستند و برخی مکالمات حساس تنها باید حضوری یا از طریق پیامرسانهای مورد اعتماد انجام شوند. همچنین سادهلوحانه بود اگر میپنداشت افرادی که او را به حذف پسرعموهایش تشویق میکردند، در صورت شکست، پشتش را خالی نخواهند کرد.
به باور او، اما ماجرا از همینجا پیچیدهتر میشود. لاهور در این ماجرا تنها نبوده است. در اواخر اوت ۲۰۲۵، «دادگاه تحقیقات امنیتی سلیمانیه» حکم بازداشت «اژی امین» – رئیس سابق شورای امنیت سلیمانیه – را صادر کرد؛ کسی که پیشتر به اربیل گریخته بود.
فرار سیاسی اژی امین نباید برای بافل و قباد غافلگیرکننده میبود؛ او همواره بهعنوان یک دگراندیش سیاسی و فرصتطلب شناخته میشد و سابقه همکاری با گروه «انصارالسنه» – وابسته به القاعده در مرز ایران و کردستان عراق پیش از تهاجم آمریکا در سال ۲۰۰۳ – را دارد.
لاهور پس از آنکه پسرعموهایش او را از اتحادیه میهنی کنار گذاشتند، بهتدریج به رقیب دیرینهی طالبانیها، یعنی «مسرور بارزانی» – نخستوزیر اقلیم کردستان و پسر ارشد مسعود بارزانی، رهبر حزب دموکرات کردستان – نزدیک شد.
باور اینکه اژی امین بدون هماهنگی فعالیت کند، همانقدر غیرواقعی است که تصور شود رئیس سابق سازمان سیا بتواند به مسکو یا پکن پناهنده شود بدون آنکه ارتباطی با دستگاه اطلاعاتی آن کشورها داشته باشد.
مقام ارشد سبق پنتاگون در ادامه نوشت: این واقعیت که خاندانهای بارزانی و طالبانی همانند دو خانواده مافیایی رقیب عمل میکنند، برای هیچکس پوشیده نیست. نسلهای متعددی از دیپلماتهای آمریکایی این رفتار را «شیوهی انجام امور به روش خاص کردها» دانسته و به سادگی از کنار آن گذشتهاند.
تا زمانی که جنگهای درونحزبی میان بارزانیها و طالبانیها منافع ایالات متحده را تهدید نکند، مقامات واشنگتن معمولاً منتظر میمانند تا آبها از آسیب بیفتد و سپس با برندهی موقت کار کنند. از دید برخی از آنان، وقتی همه رهبران اتحادیه میهنی و حزب دموکرات کردستان به یک اندازه فاسدند و نزاعها صرفاً بر سر قدرت و کنترل بر شبکههای میلیارددلاری قاچاق نفت است، فرقی ندارد چه کسی در رأس باشد.
برخی دیگر، با دیدی بدبینانهتر، سعی میکنند از میان این رهبران کسی را انتخاب کنند تا پس از خروج از دولت آمریکا از طریق او به منافع اقتصادی دست یابند. افرادی چون پیتر گالبریث، جو ریدر، جی گارنر، زلمای خلیلزاد، هری شوت جونیور و متیو زیس پس از پایان خدمت دولتی خود، روابط تجاری با مقامات کرد برقرار کردند.
بحران لاهور، پروندهای متفاوت برای آمریکا
او بر این باور است که بحران کنونی از سه جهت برای ایالات متحده چالشبرانگیز است:
بافل طالبانی از یک واحد ضدتروریسم تأمینشده توسط آمریکا برای بازداشت پسرعمویش – که زمانی شریک اطلاعاتی ایالات متحده بود – استفاده کرده است. بهکارگیری این نیرو نه ضروری بود و نه موجه، بلکه اقدامی نمایشی و خشونتآمیز بود که به کشتهشدن چندین نفر و مسدود شدن ورودیها و خروجیهای سلیمانیه منجر شد.
صرفنظر از اینکه لاهور، اژی امین، عزیز ویسی یا مسرور در توطئهی قتل بافل و قباد دست داشتند یا نه (و حتی اگر برعکس، بافل و قباد هم علیه آنان نقشه کشیده باشند)، واقعیت این است که بافل یک نیروی آمریکایی را به شبهنظامیان شخصی خود تبدیل کرده است.
مسئلهی تأمین مالی این نیروها نیز پرسشبرانگیز است: چگونه نیرویی نخبه با حدود ۶۰۰ نفر به واحدی بیش از ۵۰۰۰ نفره تبدیل شد؟ دو احتمال وجود دارد: یا بافل و قباد بخشی از بودجه آمریکایی را منحرف کردهاند، یا اکنون با درآمد حاصل از قاچاق نفت هزینههای خود را تأمین میکنند.
موضوع تابعیت و اقامت رهبران کرد نیز وارد ماجرا شده است.
مسرور بارزانی در دسامبر ۲۰۰۳ گرینکارت آمریکا را دریافت کرد.
لاهــور شهروند بریتانیاست و احتمال میرود در لندن شکایتی درباره شکنجه احتمالی که پس از بازداشت متحمل شده مطرح شود.
قباد طالبانی نیز گذرنامه بریتانیایی دارد و گفته میشود دارای اقامت آمریکا است؛ همسر و فرزندان او نیز شهروند آمریکایند. بنابراین طبق قانون باید اظهارنامه مالیاتی خود را بر اساس اقامت و تابعیتشان در ایالات متحده ارائه کنند.
چرا واشنگتن باید مداخله کند
نویسنده سه دلیل اصلی برای ضرورت ورود وزارتخانههای خارجه، خزانهداری و دادگستری آمریکا برمیشمارد و میگوید وقت آن است که سیاست قدیمی «کردها همیشه همینطورند» کنار گذاشته شود.
۱. پیوندهای مالی ناشفاف
آمریکا تحریم هایی در مورد قاچاق یا شفاف نبودن سازوکارهای فروش نفت وضع کرده است.
اگر بافل طالبانی نیز با عواید چنین تجارتهایی نیروی شخصی خود را تأمین مالی کند، مشمول همان تحریمها خواهد شد.
در زمینهی نقض حقوق بشر و آسیب به حاکمیت عراق، تفاوت چندانی میان آنهایی که آمریکا تحریم می کند و نیروهای کردی مظنون به انجام این اقدامات وجود ندارد، تنها تفاوت در آن است که آمریکا با گروه نخست برخورد میکند اما دومی را نادیده میگیرد – رویکردی که شکاف و بیاعتمادی در سیاست آمریکا ایجاد کرده است.
نویسنده حتی پیشنهاد میکند وزارت دادگستری یا سیا از مسرور، قباد و دیگران دارای اقامت آمریکا آزمایش دروغسنجی (پُلیگراف) بگیرد تا روابط احتمالی آنان با قاچاق نفت و منحرف کردن یا نکردن بودجههای آمریکایی در اقلیم کردستان روشن شود.
۲. خدشه به اعتبار آمریکا
این مقام سابق پنتاگون ادعا می کند لاهــور زمانی با سازمان سیا همکاری کرد و جان آمریکاییها را نجات داد؛ در حالیکه برخی دیگر از رهبران حزب سابق او به هدف قراردادن نیروهای آمریکایی کمک کرده اند.
در نتیجه بیتفاوتی واشنگتن به سرنوشت لاهور خدشه به اعتبار آمریکا است.
۳. تهدید ثبات منطقهای
فساد و آزمندی خاندان حاکم بر اقلیم کردستان اقتصاد و توان بالقوهی اربیل را نابود کرده است. چرا که به باور مایکل روبین، مسرور بارزانی، رئیس دولت اقلیم کردستان به جای اصلاح، به سرکوب و کنترل امنیتی روی آورده است؛ رویکردی که در بلندمدت همیشه شکست خورده است و
اکنون بافل و قباد طالبانی همان مسیر را در سلیمانیه تکرار میکنند. همانگونه که رجب طیب اردوغان با استفاده از «کودتای نمایشی» موجی از سرکوب سیاسی به راه انداخت، بافل و قباد نیز از پروندهی «توطئه لاهور» برای حذف منتقدان خود بهره میبرند.
این مقام سابق وزارت جنگ کنونی آمریکا و وزارت دفاع سابق این کشور ادعا می کند که ممکن است در آینده برخی دیگر از رهبران شناخته شده اتحادیه میهنی نیز بازداشت شوند.
مایکا روبین ادعا می کند حمله به اقامتگاه لاهور جرقهی فتیلهای بود که اگر خاموش نشود،
میتواند به انفجاری منجر شود که منافع آمریکا را نابود کند، مأموریت ضدتروریسم را تضعیف نماید و به قاچاقچیان نفت فرصت مضاعف دهد.